خانه ] بالا ]

چرا بیخدا ها با خداباوران ها بحث می کنند؟

روش شناسی (متدولوژی) و نتایج

  

باید توجه داشته باشیم که نتیجه گیری شخص هر قدر هم که نادرست باشند، مهم فرآیندی است که او را به آن نتیجه رسانده است. نکته ی اصلی، صرف تمرکز بر باورهای غلط افراد نیست بلکه روشی است که آنان را به  باورهای غلط راهبر شده است. سپس می توان آنها را راهنمایی کرد تا روش مبتنی بر شکاکیت، عقل و منطق را در پیش گیرند.

 

تخم شک بپاشیم: این پیشنهاد فروتنانه تر از شخم زدن و زیر و رو کردن باورها و عقاید مردم است. به جای اینکه بکوشیم  تغییری بنیادی در باورهای شخص ایجاد کنیم، واقع گرایانه تر آن است که شخص را واداریم تا برخی جنبه های دینش را به پرسش بگیرد. جنبه هایی که پیش تر کمتر مورد سئوال بوده اند. بیشتر خداباورانی  که من دیده ام  نسبت به باورهای خود مطلقاً مطمئن هستند. یقین دارند که ممکن نیست باورهایشان برخطا باشد – و باز هم ادعا می کنند که "ذهنی باز" دارند.

 

اما اگر بتوانید ذهن شان را حقیقتاً اندکی باز کنید و آنان را وادارید که برخی جنبه های دین شان را وارسی کنند، تلاش تان ثمری خواهد داشت.

 

کسی چه می داند که این پرسشگری بعدها چه ثمری خواهد داد؟ یک راه پرسشگری این است که مردم را وادارید تا در مورد مدعاهای دینی همان طور فکر کنند که در مورد ادعاهای دلال های ماشین، بنگاه دار های مسکن، و سیاستمداران فکر می کنند. در حالت ایده آل، نباید میان ادعاهای دین، سیاست، تبلیغات تجاری، یا هر موضوع دیگر فرقی نهاد – باید همه ی آنها را با دیدی شکاکانه و انتقادی نگاه کرد.

 

در اینجا هم نکته ی کلیدی تنها زیر و زبر کردن جزمیات دینی نیست. بلکه نکته در این جاست که طرف مقابل را واداریم که عینی، مستدل، منطقی و با دید باز به بررسی باورها بپردازد. به این ترتیب، فرو ریختن خود به خودی جزمیات دینی محتمل تر می شود. اگر فردی شکاکانه در مورد باورهایش بیاندیشد، تنها کمکی که می توانید به او کنید این است که به چند مورد از خلل های اصلی باورهای دینی اش اشاره کنید تا آنها را مورد وارسی قرار دهد، نه اینکه یک باره ردّشان کند.

 

اگر، آن طور که بسیاری بیخدا ها می اندیشند، حقیقتاً پای عقلانیت دین چوبین باشد، تنها کاری که برای فرو انداختن دین لازم است، زدن تلنگری عقلانی به آن است. راه حل بخردانه آن است که مردم را واداریم تا بفهمند که اصلاً به این چوب زیر بغل نیاز ندارند. مردم را به پرسشگری مفروضات دینی فراخواندن یک راه است، اما  به هیچ وجه تنها راه نیست. در نهایت، مردم هیچ گاه از این شر این عصا خلاص نمی شوند، مگر اینکه خودشان آن را کنار بگذارند. بیایید رو راست باشیم: از نظر روانشناسی، مردم دوست ندارند باورهای راحتی بخش خود را تغییر دهند. هنگامی این تغییر محتمل تر می شود که بفهمند نیاز به چنان تغییراتی نظر خودشان است. تغییر حقیقی از درون ناشی می شود؛ بنابراین، بهتر آن است که نخست اطمینان حاصل کنید که مردم ابزارهای لازم را برای وارسی مفروضات شان دارا هستند.

 

به قول ویتگنشتاین فیلسوف:

 " انقلابی واقعی کسی است که خودش را تغییر دهد"

 

 بازگشت

 

خانه | بالا

 

 

Free Web Hosting