مخالفان حكومت فقهي
(برگرفته از کتاب « سکولاریزم، از نظر تا عمل» )
فصل پنجم: دين و حكومت: پس از انقلاب
نوشته ی دکتر محمد برقعی
نشر قطره، چاپ اول 1381
به سوي عرفي شدن
در طول تاريخ اسلام هيچگاه فقه و حكومت فقهي اين چنين بر اريكه قدرت حكومت نبوده لذا اين چنين هم صلاحيت حكومت زير سوال نرفته است. زيرا از صدر اسلام و دوره خلفاي راشدين كه بگذريم هيچ گاه فقها و علماي دين خود حاكم نبودهاند. جامعه اميرالمومنين خليفه يا پادشاه داشته كه در اوجش كارهاي حقوقي را بر عهده علماي دين ميگذاشته است. در اكثر موارد هم غزل و نصب رهبر رسمي اين نهادها با امراء و رهبران سياسي بوده است. به عبارتي فقها يكي از سازمانهاي حكومتي را اداره ميكردند. اين امر حتي با مسيحيت قرون وسطي و حكومت پاپها نيز همخواني كامل ندارند زيرا همانگونه كه گفته شد مسيحيت دين حكومتگر و سياسي نبوده و ابعاد عملكرد احكام ديني آن محدود بوده است. لذا پاپهاي حاكم به زودي حاكماني مثل پادشاهان شدند تا رهبران ديني. لذا اين رودرويي نظري كه با حكومت فقهي در ايران پيش آمده است ابعاد نظري و علمي بسيار وسيع تري از آنچه درجهان اتفاق ميافتاده دارد.
اين مخالفت با حكومت فقيهان و تسلط همه جانبه دين درزندگي اجتماعي وسياسي مردم مسئله عرفي شدن درحكومت را به طور جدي در ايران مطرح كرده است.
مسئله عرفي شدن حكومت را از دو زاويه ميتوان بررسي كرد.
1 – منظر درون ديني و 2- منظر بيروني ديني .
1- منظر درون ديني : افراد معتقد و مؤمن به بررسي آن مينشينند كه آيا دين آنان اين مسئله را ميپذيرد، وآيا اين امر با اعتقادات آنان ميخواند يا نه . و اگرميخواند چگونه ميبايست اين نظر را به ساير دينداران قبولاند. به عبارتي تلاش اين افراد براي حفظ و ارتقاء دينشان است، تا بتواند پاسخگوي شرايط زمانه و خواست عمومي جهان، و هم آهنگي با تجديد و رسيدن به كاروان رشد وتوسعه هم باشد. ولي آنچه براي اين معتقدين دردرجة اول اهميت قرار دارد مجوز شرعي و رضايت خداوند است، سپس همگامي با شرايط تاريخي وهمراهي با قافله ی تمدن. لذا منبع اصلي كار ايشان آموزه هاي ديني است و افراد مورد خطاب آنان دردرجة اول هم دينشان هستند. و چون لازمة عرفي بودن توجه به نظرات و خواستههاي نيروهاي غير ديني ميباشد، از اين منظر آنان نيز طرف خطاب قرار ميگيرند، و مباحث و نقطه نظراتشان براي دينداران عرفي خواه اهميت مييابد.
2- منظر بيروني ديني : منظري است كه نيروهاي غير ديني ازآن به مسئله ی عرفي شدن مينگرند. آنان درستي اين نظر را نه از دين، كه از دانشها و آموختههاي ديگر چون فلسفه، علم سياست، جامعه شناسي و غيره ميگيرند. براي آنان خير جامعه و صلاح مرد م در درجة اول اهميت دارد. اين كه چگونه ميتوان جامعهاي آزادتر و پيشروتر داشت كه درآن استعدادهاي انساني بهتر شكوفا شود. و اين كه چگونه هر گونه قيد وبندي كه مانع رشد انسان ميشود از دست وپاي حكومت برداشته شود. لذا براي اينان مسئله ی سلامت حكومت و درست بودن و مفيد و كارآيي بودن آن اصل است . حال اگر اختلاط حكومت با دين به اين امر زيان ميرساند بهتر است كه ميان اين دو ديوار كشيده شود. اين منظر كاري به ادله ی ديني ندارد ، و غم آن را ندارد كه جدايي دين و حكومت را آموزشهاي ديني ميپسندد و يا نه . ولي البته اگر اين افراد دموكرات باشند و براي ديگران هم حقوق مساوي قائل باشند حتماً استدلالات دين داران را هم دقيقاً مورد توجه قرار ميدهند. ميكوشند از طريق بحث و گفتگو دينداران را با خود همراه كنند، و با استفاده از شيوههاي دموكراتيك نظرات خود را درجامعه پياده كنند. كاري كه متأسفانه در بيشتر كشورهاي جهان سومي، كه مسئله عرفيگرايي به پيروي از غرب بدان جا صادر شده، انجام نگرفته است. از آن جمله ايران و تركيه كه همين غفلت باعث عكسالعمل نيروهاي مذهبي شده و بخشي از خشونت و انحصارگرايي پس از انقلاب هم حاصل آن اعمال بود. داستان كشورهاي كمونيست و سركوب خشن دین نياز به بازگو شدن ندارد.
درصفحات بعد به بررسي تلاش فكري روشنفكران ديني درايران درمقابله با حكومت فقيهان ميپردازيم . تلاشي كه ره به سوي عرفي شدن حكومت ازمنظر درون ديني دارد. تلاشهايي كه از زاوية بيرون ديني انجام ميشود يا بايد بشود موضوع فصل ششم است.
گفتني است كه اين جناح بندي محدود به ايران نيست بلكه سراسر جهان را فرا گرفته است . يك جناح خواستار حكومت اسلامي و تسلط شريعت است و حتي به شكلي نوستالژيك از برقراري حكومت خلفا صحبت ميكند، و رؤياي حكومتهاي هزار سال پيش را در سر دارد . شكل بيپيرايه و ابتدايي اين نظر را در افغانستان شاهد بوديم، از طالبان تا مسلماناني كه از سراسر دنياي اسلام به ياري آنان رفته بودند. در مقابل نيز روشنفكران ديني در مصر، سودان، تركيه، پاكستان، آسياي دور وتقريباً عموم كشورهاي اسلامي به دنبال راهي براي يافتن حكومتي عرفي كه با اعتقادات اسلامي هم در تضاد نباشد، ميباشند.
به دلايلي كه آمده، ايران در اين مجموعه از نقطه نظر مباحث نظري از اعتبار بسياري برخوردار است. و تحولات دراين ديار بر تمام جهان اسلام اثر وسيع دارد، همين هژموني عقيدتي است كه ايران را در جهان چنين مطرح كرده است ، و حتي سبب شده است كه غريبان تحولات ايران را از نزديك و با حساسيت بسيار دنبال كنند.
با اين مقدمه درذيل نظر روشنفكران ديني مخالف حكومت فقهي تشريح ميشود. نخست بحث ميشود كه چگونه اينان حكومت فقهي را نقد و نفي ميكنند، و از منظر درون ديني آن نظريه را چالش ميكنند . سپس حكومت مورد نظر آنان در دو قسمت معرفي ميشود.