از کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران (علل تاریخی عقب ماندگی های جامعۀ ایران)، علی میرفطروس فصل سوم جدائی دین از دولت |
(دریافت کل متن در یک فایل P.D.F)
با توجه به ماهیت ایدئولوژیک نظام اسلامی و جایگاه اسلام – بعنوان یک حقیقت برتر – و با توجه به نقش، مقام و منزلتِ امام یا ولی فقیه – بعنوان "پیشوا" و " تجسم عینی ایدئولوژی اسلام" – عقیدۀ نظریه پردازان "اسلام راستین" دربارۀ عدم جدائی دین از دولت قابل درک است، زیرا که امام یا ولی فقیه در کنار قدرت اجرائی نیست، او خود، مسئولیت مستقیم سیاسی جامعه را دارا است و رهبری مستقیم اقتصاد، ارتش، فرهنگ، سیاست خارجی و ادارۀ امور داخلی جامعه با اوست. امام یا ولی فقیه هم پیشوای دین است و هم رئیس و رهبر دولت. بنابراین در عقاید نظریه پردازان "اسلام راستین" مسئله ای بنام جدائی دین از دولت – اساساً – نمی تواند وجود داشته باشد، چرا که در حقیقت، امامت جنبۀ معنوی شخصیت امام و خلافت، جنبۀ سیاسی- اجتماعی شخصیت اوست. مسئولیت امامت و خلافت در فلسفۀ سیاسی اسلام یکسان است و تفاوتی ندارد[1]. بر این اساس است که دکتر شریعتی، مجاهدین خلق و دیگران جدائی دین از دولت (حکومت) را "انعکاسی از افکار القائی جدید غربی و ساخته و پرداختۀ ابرقدرت ها" می دانند و تأکید می کنند که "نظریۀ جدائی دین از دولت را قدرت هائی بنام تشیع ساخته اند... این نظریه، تعبیر دیگری است از تفکیک سیاست از روحانیت"[2].
ادامه>> اسلام راستین و توتالیتاریسم [1] . نگاه کنید به: احکام السلطانیه ،ابوالحسن ماوردی، صص 4-6 و مقایسه کنید با نظر دکترعلی شریعتی، امت و امامت، صص 583 – 585 و 589 و 630؛ ولایت فقیه، آیت الله خمینی، صص 57 – 58. [2] . نگاه کنید به : امّت و امامت، صص 584 و 589 و 630؛ ولایت فقیه، صص 16- 17؛ نشریۀ راه آزادی (وابسته به مجاهدین خلق)، مقالۀ ابوذر ورداسبی، شمارۀ 2، ص 31؛ جلال گنجه ای، نشریۀ راه آزادی، شمارۀ 6، صص 19 و 22 و 70.
|