بیخدایی
> دلایل
> تبیین های روانشناختی از دین |
تبیین های روانشناختی از
دین
اینکه دین درهمه ی جوامع وجود
دارد از دیرباز مورد توجه روانشناسان بوده است.
روانشناسان این پرسش را مطرح
کرده اند که آیا ممکن است "دین" ناشی از وجود خدا یا خدایان
نباشد، بلکه در حقیقت نام دیگری باشد برای انگیزه های گوناگون
روانی؟
چنین باوری آشکارا بیخدای است.
"دین،
برای آدم عادی، "نظامی از آموزه ها و وعده هاست، که از یک سو
داعیه ی حل تمام وکمال معمای جهان را دارد، و از سوی دیگر، به
شخص اطمینان می دهد که وجود الاهی عادل و دقیقی هست که در حیات
اخروی همه ی ناکامی هایش را جبران می کند."
فروید، تمدن و ناخرسندی های آن
دین برآمده از احساسات
است
انسان به خدا باور دارند زیرا کسی
را می خواهند تا:
-
پدری باشد و
فرد را در این دنیای مخوف حفاظت کند.
-
به زندگی فرد
معنا و مقصود ببخشد.
-
کاری کند که مرگ
پایان کار نباشد.
-
فرد باور کند که
بخش مهمی از هستی است، و بخش دیگری از هستی (خدا) مراقب اوست
به او ارج می نهد.
مردم این باورها را گرامی می
دارند زیرا ایمان به آنها مردم را قادر می سازد تا بر برخی از
ترس های طبیعی شان فائق آیند.
حتی اگر وجود این گرایش
روانشناختی در مردم به معنای عدم وجود خدا نباشد ،(که اغلب درست
است) اما نشان می دهد که ما از لحاظ روانشناختی مایل ایم تا به
وجود خدا باور داشته باشیم، چه خدایی در کار باشد و چه نباشد.
بیخدا ها محاجه می کنند که چون
دین فقط حاصل تخیلات رواشناختی است، انسان ها باید دین را رها
کنند تا به رشد فکری برسند که آنان را توانای روبرو شدن با
جهان واقعی می سازد.
فروید
فروید
بسیار به دین پرداخت و اندیشه های چندی درباره ی آن داشت.
یکی از نظریه های فروید این بود
که دین ناشی از تجربه ی بی یاوری کودک محتاج والدین است. کودک
والدین اش را همچون موجودات قادرمتعال می داند که عمیقاً به او
مهر می ورزند و نیازهایش را برآورده می کنند. رابطه ای که مردم
با خدا توصیف می کنند تقریباً عین همین تجربه است.
همچنین فروید می گفت که تجارب
دوران کودکی موجب می شوند تا شخص احساسات بسیار پیچیده ای نسبت
به والدین و خودش داشته باشد، و دین و مناسک دینی سازوکار
محترمانه ی برای ابراز این احساسات فراهم می کنند.
فروید دین را یک عوام فریبی نیز
توصیف می کرد که با قلب واقعیت، وعده و وعید خوشبختی و مصونیت
از رنج می دهد.
|
بالا
|
|
|
|
|