خانه | بالا

بیخدایی 101

(پرسش و پاسخ درباره ی بیخدایی و بیخدایان )

 نوشته ی آستین کلاین

ترجمه ی امیرغلامی

 

سوءتفاهم ها درباره ی بیخدایی (آتئیسم) و بیخدایان بسیارند. مردم نمی دانند بیخدایی چیست، تعریفش چیست، یا تفاوت آن با لاادریگری (اگنوستیسیم) چیست. گمان می کنند که بیخدایی هم یک دین است، که نیازمند ایمان است، صورتی از کفر و انکار است، که هیچ بیخدای واقعی وجود ندارد، و در روز تنگی هیچ کس بیخدا نمی ماند، ... . این نوشتار می کوشد ضمن معرفی بیخدایی، به برخی از رایج ترین پرسش ها و خطاها در مورد بیخدایی پاسخ دهد.

فهرست پرسش ها

بیخدایی چیست؟

رایج ترین معنای بیخدایی (اتئیسم) نزد بیخدایان (اتئیست ها)، "باور نداشتن (بی اعتقادی) به هرگونه خدا" است. هیچ ادعا یا انکاری در میان نیست – بیخدا کسی است که تئیست (خداباور) نباشد. گاهی این معنای گسترده از بیخدایی را بیخدایی "ضعیف" یا "ضمنی" می خوانند. یک جور بیخدایی محدود تر هم هست که بیخدایی قوی" یا "صریح" خوانده میشود. در بیخدایی صریح، شخص صریحاً منکر وجود هرگونه خدا می شود – یعنی ادعایی قوی مطرح می کند که نیازمند ارائه ی شواهد و تأیید است. ادامه...

 

بیخدا ها چه کسانی هستند؟ بیخدا ها به چه باور دارند؟

در مورد اینکه بیخدایان کیستند، به چه باور دارند، و به چه باور ندارند، سوءتفاهم های بسیاری وجود دارد. افراد به دلایل مختلفی بیخدا می شوند. بیخدا بودن یک عمل اختیاری و ارادی نیست –بیخدا بودن هم مانند خداباور (تئیست) بودن، پیامد دانسته ها و استدلال های شخص است. بیخدا ها اصلاً ستیزه جو نیستند، منکر خدا نیستند، و به این خاطر بیخدا نشده اند که از قبول مسئولیت اعمال شان شانه خالی کنند. آدم لزوماً به این خاطر بیخدا نمی شود که از رفتن به جهنم می ترسد یا سودی در بیخدا بودن می یابد. ادامه...

  

 باور داشتن و بی باوری چه فرقی دارند؟

آیا بی باوری  به یک ایده، و باور داشتن به نادرستی آن ایده یکی هستند؟ نه: صرف باور نداشتن به صدق یک گزاره، معادل باور داشتن به نادرستی آن گزاره نیست و برعکس این مطلب هم صادق است: اگر شما ادعایی کنید که من به آن باور نداشته باشم،  الزاماً بدان معنا نیست که من می گویم ادعایتان نادرست است. شاید من نتوانم ادعایتان را به درستی بفهمم تا بتوانم بگویم که آن را درست می یابم یا نادرست. شاید  اطلاعات کافی برای آزمودن ادعایتان نداشته باشم. شاید هم فکر کردن به درستی و نادرستی آن برایم جالب نباشد.

 

 

 بیخدایی و اگنوستیسیزم چه فرقی دارند؟

همین که بفهمیم بیخدایی صرفاً بی باوری به وجود هرگونه خداست، آشکار می شود که اگنوستیسیم، برخلاف نظر بسیاری، "راه حل سوم" ی میان بیخدایی و تئیسم نیست. فرد یا به خدا باور دارد ، یا باور ندارد. امکان سومی در میان نیست. اگنوستیسیم درباره ی باور به خدا نیست، بلکه درباره ی معرفت است – این واژه برای توصیف وضعیت کسی  ابداع  شده که نمی تواند با اطمینان بگوید که آیا خدایی هست یا نه. ادامه...

 

 

آیا بیخدایی یک جور دین است؟

بیخدایی به خودی خود یک دین نیست، همان طور که تئیسم هم به خودی خود یک دین نیست. بیخدایی عدم باور به خدایان است. بیخدایی هیچ یک از ویژگی های ادیان را ندارد –  وِیژگی هایی مانند باور به اشیاء یا مکان های مقدس، یک نظام اخلاقی، یک طبقه ی روحانی مبتنی بر یک فلسفه یا جهانبینی، مناسک و غیره. بیخدایی می تواند جزئی از یک دین باشد، همانطور که تئیسم هم می تواند جزئی از یک دین باشد. اما هر دو، به خودی خود، فاقد نظام باوری هستند که بتوان آنها را دین محسوب کرد. ادامه...

 

آیا بیخدایی ضددین است؟

اغلب بیخدا ها را منتقد دین می شمارند، به همین خاطر برخی نتیجه می گیرند که بیخدایی به خودی خود باید یک دیدگاه ضددینی باشد – اما این تصور درستی نیست. بیخدایی صرفاً باور نداشتن به وجود خداست و دیدگاهی است که می توان آن را درون یا بیرون زمینه ی یک دین اتخاذ کرد. به این ترتیب، یک بیخدا می تواند دینداری مؤمن، یا بی دینی سرسخت، یا اینکه اصلاً نسبت به بحث دین کاملاً بی علاقه باشد. رویکرد بیخدا  به دین بستگی به باورها و اصولی دارد که خارج از مفهوم بیخدایی قرار می گیرند.

 

 

آیا بیخدا بودن مضمونی اخلاقی و فکری دارد؟

بسیاری بیخدا ها فکر می کنند که بیخدا بودن به خودی خود مضامین و پیامدهای اخلاقی دارد، اما این تصوری خطاست. صرف اینکه شخص به وجود هیچ خدایی اعتقاد پیدا نکرده چندان معنای اخلاقی درپبر ندارد. به این ترتیب، اگر قرار باشد بیخدایی پیامد فکری یا اخلاقی داشته باشد، باید دلایل دیگری جز بی باوری به خدا داشته باشد. آن دلایل را نمی توان فقط با نقد دین یا استدلال علیه تئیسم یافت؛ بلکه باید آنها را در برنامه ی عام خردورزی (عقلانیت)، شکاکیت، و پژوهش انتقادی جست. ادامه...

 

چرا بیخدا ها با تئیست ها بحث می کنند؟

عموماً تصور می شود باید بیخدایی "چیزی بیش از" صرف بی باوری به خدا باشد زیرا بسیاری از بیخدا ها همواره درگیر بحث با تئیست ها هستند: بالآخره اگر قرار نیست طرف مقابل را به فلسفه یا دین خود گرواند، هدف از این بحث ها چیست؟ در واقع، اگر تئیست ها مدام در پی گرواندن دیگران به دین شان نبودند، اغلب این بحث ها در نمی گرفت. ادامه...

 

زحمت اثبات ادعا بر دوش کیست؟ بیخدا یا تئیست؟

مفهوم "زحمت اثبات" در بحث ها بسیار مهم است – این زحمت بر دوش هرطرف بحث که باشد، اوست که باید ادعاهایش را به طریقی "ثابت کند". زحمت اثبات (یا در اغلب موارد، صرفاً ارائه ی شواهد) همواره بر دوش کسی است که ادعایی را مطرح می کند، و نه مستمعی که آن ادعا را می شنود و ممکن است در ابتدا بدان باور نداشته باشد. در عمل، این بدان معناست که زحمت اثبات نخست بر دوش تئیست است و نه بیخدا. ادامه...

 

آیا بیخدا بودن نیازمند ایمان است؟

آیا بیخدا ها هم به اندازه ی تئیست ها دُگم (جزمی) هستند؟ اغلب تئیست ها می کوشندکه بیخدایی و تئیسم را در یک جایگاه قرار دهند. می گویند که همان طور که تئیست ها نمی توانند ثابت کنند که خدا وجود دارد، بیخدا ها هم نمی توانند ثابت کنند که خدایی وجود ندارد. این ادعا معمولاً بر پایه ی این فرض اشتباه است که همه ی گزاره ها با هم معادل اند و نیز برپایه تصور نادرستی از تعریف بیخدایی است. بی باوری به خدا نیازمند ایمان نیست و این بی باوری هیچ کس را جزم اندیش نمی سازد.

 

هیچ بیخدا واقعی وجود ندارد.

بیخدا بودن نیازمند دانستن همه چیز است!

برخی تئیست ها، بنا به دلایلی، می خواهند منکر وجود بیخداها  شوند. عجیب نیست که بعضی تئیست ها بگویند بیخدا بودن نیازمند داشتن معرفتی چنان وسیع است که در حقیقت فقط خدا آن را داراست. خطای این استدلال آن است که فرض می کند یک بیخدا برای بیخدا بودن باید به یقین بداند که خدا یا خدایانی در کار نیست. خطای دیگر این استدلال آن است که فرض می کند نمی توان گزاره های کلّی و سلبی را اثبات نمود.

 

آیا درست است که بیخدا ها منکر وجود خدا (کافر) هستند؟

بعضی از مردم این قدر به وجود خدا مطمئن هستند که مشکل می توانند تصور کنند که کسانی باشند که صادقانه فاقد این باور باشند. این دسته فکر می کنند که چون وجود خدا جای چون و چرا ندارد، پس دلیل بی باوری بیخدا ها به آن باید لجاجت و  عناد (به زبان دینی کفر و الحاد) باشد. این گرایش سنتی دیرینه دارد و در آثار پولس قدیس هم یافت می شود، اما منصفانه، منطقی یا حتی صادقانه نیست.  بیخدا ها خیره سر تر از تئیست ها نیستند – بیخدا ها فقط با تئیست ها اختلاف نظر دارند، و دلایل خوبی هم برای نظر خود دارند.

 

در روز تنگی هیچ کس بیخدا نمی ماند!

برخی می گویند در شرایط بحرانی و طاقت فرسا هیچ کس نمی تواند بی باوری به خدایی متعال و نجات بخش را "حفظ کند". می گویند در خلال تجارب هولناک زندگانی، واکنش "طبیعی" و خودکار همگان روی آوردن به باور به خدا و امید به مدد الاهی است. این مطلب درست است؟ نه – نه تنها موارد بسیاری هست که بیخدا ها در "روز تنگی" هم بیخدا باقی مانده اند، بلکه موارد بسیاری هم هست که مردمان دیندار در خلال چنین تجاربی باور دینی شان را از دست داده اند.

 

چرا بیخداها در پی گسترش بیخدایی هستند؟

بر خلاف مؤسسات دینی که در پی تبلیغ "کلام خدا" و ایمان دینی شان هستند، من، به عنوان یک بیخدا در پی تبلیغ "کلام بیخدایی" نیستم – اصلاً "کلام بیخدایی"ی در کار نیست، که قرار بر تبلیغ آن باشد، دست کم بیخدایی چیزی مثل "پیام مسیحیت"  یا "کلام الله" ندارد. من توضیح می دهم که بیخدایی چیست. روشن می کنم که  بیخدایی چه نیست. می کوشم بسیاری اسطوره پردازی ها و سوءتفاهم ها را رفع کنم، و سرشت دین، تئیسم و دیگر اقسام باور را تشریح می کنم.

 اگر اصلاً بشود گفت که من درپی تبلیغ چیزی هستم، آن چیز شکاکیت و اندیشه ی انتقادی از موضع بیخدای است. این اندیشه برخی را به بیخدایی می رساند و بعضی دیگر را به تئیسمی کمتر جزمی. هدف اما، این است که مردم را واداریم که نگاه شکاکانه تر و انتقادی تری داشته باشند. معلوم است که دین و تئیسم موضوعاتی هستند که باید با دید انتقادی تر به آنها پرداخت، اما  مسلماً این ها تنها موضوعات شایسته ی نگرش انتقادی نیستند. اگر من منبر می روم به این خاطر است که مردم را وادارم که کمتر فریب بخورند و از ذهن های خودشان بیشتر برای اندیشیدن به مسائل استفاده کنند.

 

منبع  : About.com

 

 

 بیخدایان  چه کسانی هستند؟

آیا مردم بیخدا شدن را انتخاب می کنند؟

چرا مردم بیخدا می شوند؟

شما چرا بیخدا هستید؟

آیا بیخدایان  همگی آزاداندیش هستند؟ آزاداندیشی چیست؟

آیا بیخدایان  معقول تر از خداباوران هستند؟

شما اتئسیت ها از چی اینقدر عصبانی هستید؟

آیا بیخدا بودن فایده ای هم دارد؟

اگر بیخدایان اشتباه کنند و خدایی باشد چی؟

چرا بیخدا شدن را بررسی کنم؟

آیا اشخاص معروفی هم بیخدا بوده اند؟ 

باور داشتن و بی باوری چه فرقی دارند؟

بیخدایی  با اگنوستیسیم چه تفاوتی دارد؟

آیا بیخدایی یک جور دین است؟

آیا بیخدایی ضد دین است؟

چرا بیخدا ها با خداباوران بحث می کنند؟

زحمت اثبات ادعا بر دوش کیست؟ بیخدا یا خداباور؟

 

 

 

 

 

خانه | بالا | بیخدایی 101 | 7 سوءتفاهم | خلاصه ای از بیخدایی | بیخدایی های کاذب | اسطوره ی بیخدایی | اتئیسم در تاریخ مدرن | تأملاتی درباره اتئیسم | ده افسانه و ده حقیقت

Free Web Hosting