نقش کلمه ی "دین" در شعار عرفی بودن (برگرفته از کتاب « سکولاریزم، از نظر تا عمل» ) فصل اول : مفهوم سکولاریزم در ایران نوشته ی دکتر محمد برقعی نشر قطره، چاپ اول 1381 پس از بررسی سردرگمی در جزء دوم شعار، یعنی حکومت، سیاست یا دولت، باید گفته شود که جزء اول این شعار، یعنی "دین" هم، به دو دلیل نادرست است. الف.دین یک نظام اعتقادی و پایه ی بسیاری از ارزشهای اخلاقی هر جامعه ای است و باورهای دینی اکثریت مردم جامعه به طور طبیعی در نظام ارزشی جامعه اثر می گذارد. تحریم زنان یا ممنوعیت هم جنس بازی، که هنوز هم در پاره ای از جوامع غربی معمول است، به پیروی از همین باورهای دینی می باشد. یا تا همین چند دهه ی قبل در دادگاه ها اروپا و آمریکا به انجیل قسم می خوردند، که کتاب مقدس اکثر مردم جامعه بود. تا آن که پیروان نظام های اعتقادی دیگر نیز در آن جوامع زیاد شدند و اعتراض ها بالا گرفت، و گفتند ما که به انجیل اعتقاد نداریم چگونه به آن قسم بخوریم. به هر حال به دلیل اعتراض های بسیار از زوایای مختلف، حال سال هاست که در دادگاه ها دیگر کتاب مقدس را نمی آورند و فقط می خواهند متهم در مقابل قاضی بگوید قسم می خورم که راست بگویم. البته این امر هنوز هم همه جا گیر نشده و در موارد بسیاری باز هم به کتاب مقدس قسم می خورند. یا روی تمام اسکناس های آمریکا نوشته شده in God we trust (به خدا اعتماد می کنیم). و در مراسم تحلیف ریاست جمهوری آمریکا یک کشیش رئیس جمهور را قسم می دهد. در کشورهای غربی نیز در تعریف سکولاریزم می گویند separation of church and state (جدایی کلیسا و حکومت). در فارسی church یا نهادهای رسمی دینی به "دین" ترجمه شده است، در حالی که لغت مترادف دین Religion است. به همین سبب برخی تازگی ها می نویسند جدایی "مسجد و حکومت" که این نیز رسا و گویا نیست، که دليل آن در قسمتهاي بعدي خواهيم پرداخت. به هر حال مقصود از شعار جدايي حكومت و كليسا آن است كه كليسا، كه خود را متولي دين و متخصص قوانين ديني ميداند، حكومت را به دست نگيرد و قانونگذار نشود، تا جامعه را بر طبق قوانين و قواعدي كه مورد باور آن نهاد است اداره كند، و جايي براي ديگرانديشان و مشاركت آنان در تعيين سرنوشت خود باقي نگذارد. به ديگر سخن حق قانونگذاري و اداره جامعه را نميخواستند به گروه يا پيروان عقيده خاصي، به جاي اكثريت مردم واگذار كنند و قوانين مشروعيت خود را نه از باورهاي ديني و كتاب مقدس، بلكه از راي و نظر مردم بگيرد. ب: زماني كه اين اصطلاح وضع شده بود تمام نظامهاي اعتقادي به شكل ديني بودند. لذا حتي اگر به جاي كليسا با تسامح لغت «دين» را هم بگذاريم ويژه آن دوران از جوامع بشري است. در حالي كه در قرن بيستم شاهد به وجود آمدن حكومتها و نظامهاي سياسي و عقيدتياي هستيم كه همانند نظامهاي ديني عمل ميكنند، اما پيرو دين نيستند و به ماوراء الطبيعه باور ندارند. ايدئولوژيهايي چون فاشيسم، نازيسم و از همه شناختهتر ماركسيست. لذا امروزه وقتي صحبت از جدايي دين از حكومت ميشود اضافه ميشود «دين يا هر ايدئولوژي» و اين اضافه و اصطلاح در نشريات ايراني خارج از كشور، به ويژه نيروهاي چپ يا آشنا با آن فرهنگ، بيشتر به چشم ميخورد.
|
شعار «جدايي دين از حكومت» به پيروي از سنت شناخته شده در غرب همچنان تكرار ميشود، در حالي كه اگر قرار باشد آن را مناسب شرايط روز و درك جديد بشر وضع كنند شايد بتوان گفت جدايي ايدئولوژي از حكومت كه در آن صورت خود مفهوم ايدئولوژي بايد دقيقا تعريف شود و معلوم شود كه آيا مثلاً نظام سرمايهداري، همانگونه كه بعضي مدعي هستند، خود يك نظام ايدئولوژيك نيست. و آيا يك نظام سياسي چون آمريكا را، كه سرمايهداري را اصل قرار ميدهد و آشكار خواستار گسترش جهاني آن است، ميتوان يك نظام غيرايدئولوژيكي خواند.
ممكن است اين ايرادات و مباحث از نظر بسياري كاري بيفايده يا غيرلازم باشد، و ايرادات ملانقطي و مباحث مدرسهاي و اسكولاستيك به نظر برسد، ولي همانگونه كه ذكر شد وقتي در جامعهاي سنت يك امر نيست تعريف دقيق و مناسب با شرايط روز آن لازم است. والا در غرب بسيار ميشنويم كه سياسيون بسيار صاحبنام هم در سخنانشان ميگويند جدايي دين از سياست Separation of Church or Religion and Politics و اين اشتباه فاحش با توجه به سنت عملي ديرينه جامعه مشكلي ايجاد نميكند. ولي در ايران، و همه كشورهايي كه سكولاريزيم را تازه ميخواهند وارد مباحث اجتماعي و سياسي خود كنند، نميتوان چنين غافلانه سخن گفت و با مردم و مخاطبين خود رابطه برقرار كرد. اين خطا در كشورهاي غربي با سنت ديرينه عرفي بودنش اشكالي ايجاد نميكند، اما همانگونه كه ديديم در تركيه و الجزيره فجايع بسياري به بار ميآورد.