از کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران (علل تاریخی عقب ماندگی های جامعۀ ایران)، علی میرفطروس فصل سوم 1- جوهر ضدمارکسیستی و ضدکمونیستی "اسلام راستین" |
(دریافت کل متن در یک فایل P.D.F)
گفتیم که به دنبال اصلاحات ارضی و اجتماعی شاه (در سال های 1340) و رشد طبقۀ متوسط شهری در عرصۀ مناسبات اقتصادی-اجتماعی، این طبقۀ نوین، جهان بینی و دیدگاه های نوینی را در برخورد با طبیعت و انسان طلب می کرد که نمی توانست آن را در تعالیم اخلاقی و اجتماعی اسلام سنّتی پیدا نماید.
گسترش دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، ورود تکنولوژی و رونق دانش مدرن، نشر عقاید متفکران اروپائی و فروریختن بسیاری از دُگم ها و باورهای مذهبی، ضمن اینکه موقعیت اجتماعی و سلطۀ دیرپای روحانیون سنّتی را با خطر جدّی روبرو ساخت، باعث شد تا نسل جوان (خصوصاً روشنفکران و دانشجویان) به مطالعۀ آثار مارکسیستی و ماتریالیستی جلب و جذب شوند. این جریان، که در طول سالهای پس از رضاشاه (12320- 1332) نیرومند بود، پس از رفرم ارضی- اجتماعی قوی تر گردید. حجّت الأسلام خاتمی (وزیر ارشاد اسبق و رئیس جمهور کنونی رژیم اسلامی) در این باره یادآور می شود: "مدارس جدید (دانشگاه ها) پایگاه های روشنفکری الحادی برای برداشتن آخرین مقاومت دین در مقابل تفکر و تمدن ضددینی و ضدخدائی استکبار شرق و غرب بود و قهرمان این صحنه ها و این پایگاه ها، روشنفکران بی دین، غرب زده و مُلحد ... بودند[1]
نفوذ عقاید مارکسیستی در این دوران سبب پیدایش و پرورش نسل جدیدی از مارکسیست های ایرانی گردید که گروه بیژن جزنی و سپس گروه پرویز پویان و مسعود احمدزاده (از شاگردان اولیۀ کانون نشر حقایق اسلامی) از آن جمله اند. عقاید مارکسیستی و ماتریالیستی در این دوران، بخصوص بر بخش مهمی از انقلابیون مذهبی تأثیر اساسی گذاشت. این تأثیر را می توان در عقاید نخستین بنیان گزاران مجاهدین خلق (سعید محسن، محمد حنیف نژاد، ناصر صادق و ...) نیز مشاهده کرد[2]. تأثیر این عقاید بر بخش عمده ای از کادرها و اعضای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، بعدها به انشعاب بزرگ سال 54 و موجب پیدایش مجاهدین مارکسیست (سازمان پیکار) شد. دکتر علی شریعتی در همین دوران – ضمن تبلیغ "بازگشت به خویش" (یعنی اسلام) تأکید می کند: "بطور کلی مدرنیسم و مارکسیسم در دو جبهه و از دو سوی مختلف، آنچه را که شخصیت وجودی یا خویشتن تاریخی ملت ها می نامیم، مورد هجوم قرار داده اند"[3].
حجت الأسلام سیدمحمد خاتمی نیز، ضمن یادآوری رونق مارکسیسم در این دوران و ضعف و زبونی اسلام در میان اقشار تحصیل کرده و دانشگاهی می نویسد: "دانشگاه ها، مرعوب هیاهوی تبلیغی الحاد بودند – بویژه الحاد مارکسیستی – بچه های مسلمان ما در دانشگاههای ایران قاچاقی زندگی می کردند"[4].
همۀ این عوامل باعث شدند تا ازیکطرف، رژیم شاه برای مبارزه با "خطر کمونیسم" با تشکیل "سپاه دین"، به تقویت اسلام و شریعتمداران توسعۀ مساجد و دیگر مراکز مذهبی بپردازد، و از طرف دیگر: موجب گردیدند تا متفکران و روشنفکران اسلامی از حوزه ها و حجره های خویش بیرون خزیده، با استفاده از متون و منابع ابتدائی (مثل "اصول مقدماتی فلسفه") به نقد مارکسیسم و ماتریالیسم بپردازند. پیدایش انجمن های اسلامی نهضت آزادی (به رهبری مهندس مهدی بازرگان و آیت الله طالقانی)، کانون نشر حقایق اسلامی (به سرپرستی محمدتقی شریعتی)، حسینیۀ ارشاد (به سرپرستی مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی) – در این راستا بوده و لذا – تا مدت ها- فعالیت های آنها با نظر مساعد رژیم شاه همراه بود[5]. ادامه >> خصلت ضدّغربی [1] . کیهان هوائی، 27 خرداد 66، ص 26؛ مقایسه کنید با نظر دکتر شریعتی در: بازگشت به خویش ،ص 248، م.آ27؛ سخنرانی آیت الله سیدعلی خامنه ای: کیهان هوائی، ص 20، شماره 779 ،27 مهرماه 1367. این گزارش نظر محققانی را که کوشش می کنند فضای مذهبی حاکم بر انقلاب 57 را بر سراسر تاریخ اجتماعی ایران معاصر تعمیم دهند تا از این طریق "دینیّت" و "اسلامیّتِ فرهنگ ایران" را استنتاج نمایند، مورد انکار قرار می دهد. در این باره، سلسله مقالات بابک بامدادان در: نشریۀ الفباء، شماره های 1 – 4 و نشریۀ زمان نو، شماره های 10 و ا11 قابل ذکر است. اسناد تاریخی نشان می دهند که احزاب سیاسی، نشریات و روزنامه های مهم، اتحادیه های کارگران، کشاورزان، زنان و کمیته های اصناف در آن دوران – به طور کلی – فاقد خصلت مذهبی یا اسلامی بوده اند. انقلاب مشروطیت ایران نیز – در کلیت خود – اساساً دارای فضا و هدف های غیرمذهبی بود بطوری که ضمن اعدام یکی از بزرگترین مراجع اسلامی عصر (شیخ فضل الله نوری) توسط مردم، دیگر رهبران بزرگ مذهبی (مانند طباطبائی، بهبهانی و ...) نیز مجبور به دنباله روی از خواست های مردم بودند. در این باره نگاه کنید به: لوایح، شیخ فضل الله نوری، صص 14-16، 20-22، 28- 32، 35 و 37 و 39 و 55-56 و 58 و 66؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الأسلام کرمانی، بخش اول؛ صص 306 و 321؛ ایدئولوژی نهضت مشروطیت، فریدون آدمیت، صص 422-423. [2] . نگاه کنید به: اقتصاد، محمود عسکری زاده؛ شناخت، محمد حنیف نژاد، از انتشارات سازمان مجاهدین خلق [3] . بازگشت به خویش، ص.85 [4] . مقالۀ "تهاجم هنرمندانه به مبادی الحادی مدرن": کیهان هوائی، 27 خرداد 1366، ص 26 [5] . مرحوم محمدتقی شریعتی یادآور می شود که: "مبارزۀ ما در کانون نشر حقایق اسلامی در سه جهت صورت می گرفت، بعبارت دیگر، ما به سه طریق مبارزه می کردیم، نخستین مرحله: در جریان این مرحله از مبارزات در عین اینکه می کوشیدیم بی پایگی مکتب کمونیسم و مارکسیسم را نشان دهیم، در برابر، از اسلام سخن می گفتیم و ارزش های اسلام را مطرح می کردیم"، ویژه نامۀ استاد محمدتقی شریعتی، ضمیمۀ ارشاد (نشریۀ هواداران اندیشۀ دکتر شریعتی) شمارۀ 31- 33، خرداد 66، ص 3. مقایسه کنید با: مدافعات مهندس مهدی بازرگان در دادگاه نظامی شاه، ص 82 و 122و 124. همچنین نگاه کنید به: فیلسوف و فیلسوف نماها، آیت الله مکارم شیرازی، قم 1334. در مورد فعالیت های دکترعلی شریعتی با موافقت رژیم، نگاه کنید به مقالۀ روشنگر دکتر جلال متینی (استاد سابق دانشکدۀ ادبیات مشهد و همکار دکتر علی شریعتی) در: ایرانشناسی، شمارۀ 2، 1373، خصوصاً صص 383- 389.
|