بیخدایی
> دلایل
> تبیین های جامعه شناختی |
برگ
2 از 2
|
کارل مارکس
کارل مارکس می اندیشید که دین یک توهم است، و هیچ خدا یا موجود
فراطبیعی ای در کار نیست. دین نیرویی است که جوامع بشری را از
تغییر باز می دارد.
یک سازمان
اجتماعی
به
اعتقاد مارکس دین یک سازمان اجتماعی است، و بازتاب و حافظ جوامع
خاصی است که در آن بالیده است.
او
از این هم فراتر رفت و گفت دین ابزاری است در دست سرمایه داران
برای حفظ سلطه بر طبقه ی کارگر.
دین انسان
ها را فریب می دهد
به
علاوه، دین ارجمندترین ایده آل های بشر را می ستاند و آن را به
خدایی ناموجود می بخشد، پس انسان ها را فریب می دهد تا نتوانند
عظمت و قابلیت های خود را تحقق بخشند.
دین حقیقت
را قلب می کند
مارکس
احتجاج می کرد که نیک بختی موهومی که دین عرضه به مردم می کند
ناشی از شرایط اقتصادی آنان است. باید نظام اقتصادی را چنان
تصحیح کرد تا مردم برای قابل تحمل کردن زندگی شان محتاج متاع
قلابی دین نباشند.
دین مانند یک مُسکّن است ( بنا به این گفته ی معروف مارکس که
"دین افیون توده هاست")، اما آنچه مورد نیاز است علاج بیماری
است، نه تسکین بیمار.
"
دین آه سرکوب شدگان است، احساس جهانی بی شفقت است، روح جهانی
بیروح است. دین افیون توده هاست."
هدف: مسیحیت
تحلیل مارکسیستی دین اصولاً معطوف به مسیحیت بود. دین های دیگری
هم هستند که چندان آسایشی برای سرکوب شدگان فراهم نمی آورند.
با
این حال، چون دین اصلی جوامع صنعتیِ مورد نقد مارکس مسیحیت بود،
ملاحظه ی او در این زمینه ی خاص کاملاً بجا بود.
|
بالا
|
<<
برگ 2
از 2
|
|
|
|