بیخدایی
> دلایل
> تبیین های جامعه شناختی |
برگ 1 از
2
|
تبیین های جامعه شناختی دین
برخی معتقد اند که دین و باور به خدا به خاطر این
نیست که خدایی وجود دارد بلکه به خاطر کارکردی است که دین در
جامعه ی بشری بشری دارد.
لودویک فوئرباخ:
لودویک فوئرباخ فیلسوف آلمانی در قرن نوزدهم بود که می گفت دین
صرفاً بیانگر ادراک آدمی از بی نهایت است.
به
نظر فوئرباخ ایده های آدمی درباره ی خدا چیزی جز تصویر ایده هایش
در مورد خود بشر نیست. تصویری که در قالب یک موجود فراطبیعی
خیالی به نام خدا شکل گرفته است.
امیل دورکیم
امیل دورکیم (1858- 1917)، جامعه شناس فرانسوی،
می اندیشید که دین محصول جامعه ی بشری است، و هیچ امر فراطبیعی
در پیدایش آن نقشی ندارد.
" نیروی دین چیزی نیست جز نیروی جمعی و بی نام و
نشان قبیله."
دورکیم، صور ابتدایی حیات دینی
او معتقد بود که دین وجود دارد، اما موافق نبود
که واقعیت فراسوی دین همان چیزی باشد که مؤمنان ادعای وجودش را
دارند.
به نظر دورکیم،
دین مردم را یاری می دهد تا پیوندهای
اجتماعی شان را تحکیم کنند، تا برای خود جایگاهی در جامعه
بیابند. مناسک دینی در مؤمنان حالت هایی ذهنی ایجاد می کنند که
به حال گروه مفید است.
کارکردهای دین از این قرار اند:
·
معنا و مقصود بخشیدن به زندگانی
·
ایجاد پیوند میان اعضای گروه
·
پشتیبانی از نظام اخلاقی گروه
·
پشتیبانی از نظام اجتماعی گروه
به اعتقاد دورکیم همین کارکردها کافیست تا این
تصور را در مردم ایجاد کند که امری فراطبیعی در کار است.
" چون فشار اجتماعی به سان نیرویی روحانی اعمال
می شود، این تصور را به مردم القا می کند که ورای خودشان نیرو
یا نیروهایی وجود دارند، که هم اخلاقی اند، و هم کارآمد، و مسلط
بر آنان."
دورکیم، صور ابتدایی حیات دینی.
به نظر او
باورهای دینی تجارب را بشری را به امور ناسوتی (دنیوی) و قدسی
(روحانی) تقسیم بندی کرده اند – امور ناسوتی تجارب عادی زندگی
روزمره اند، درحالی که امور قدسی فراسوی روزمرگی اند و می توانند
تکریم برانگیز باشند.
مردم چیزهایی را مقدس می شمارند، نه به این خاطر
که آن چیزها ویژگی فراطبیعی دارند، بلکه به این خاطر که گروه
نوعی "ایده های جمعی" را به آن اشیاء نسبت داده است.
|
بالا
|
برگ
1 از 2
>> |
|
|
|