سقط
جنین > حقوق جنین > شخصیت جنین
کِی جنین را می توان شخص
محسوب کرد؟
در مورد اینکه در چه مرحله ای می توان جنین را دارای شخصیت
انگاشت اقوال مختلف است:
لقاح
مطابق 'توضیح المسائل کلیسای کاتولیک' و بسیاری مخالفان
دیگر سقط جنین، باید جنین را از هنگام لقاح یک شخص انسانی
انگاشت...
-
برای تشخیص نقطه ی شروع زندگی ، انتخاب
لحظه ی لقاح نقطه شروعی کاملاً منطقی است
-
این یکی از معدود مواقعی در زندگی است که
انتخاب آن دلبخواهی یا مبهم نیست، زیرا تخمک یا بارور می
شود یا نمی شود
-
تخمک بارور شده در هنگام لقاح دارای تمام
کد ژنتیک انسان است
o
البته این
استدلالی قوی نیست، زیرا همه ی سلول های بدن چنین اند
-
اما لقاح تنها نشانگر آغاز زیست شناختی
حیات است
-
به باور بسیاری از مردم آغاز زیست
شناختی زندگی برای اعطای حق حیات به جنین کافی نیست
کاشت
کاشت هنگامی است تخمک بارور شده در رحم جای گیرد. این مرحله
حدود یک هفته پس از لقاح رخ می دهد.
-
تشخیص این موقع آسان است
-
اما تعیین موقع هم به قدر تعیین هر موعد
دیگری دلبخواهی است
'جان یافتگی'
هنگامی است که جنین در رحم شروع به حرکت کند. این مرحله در
هفته های شانزدهم تا هفدهم پس از لقاح رخ می دهد.
-
ایده ی تعیین این مرحله به عنوان حدّ سقط
جنین برپایه ی یک نظریه ی متروک مسیحی است که مطابق آن
جنین در این هنگام واجد روح می شود
o
برای مثال سنت
آگوستین میان
embryo inanimatus
که فاقد روح محسوب می شد و
embryo animatus
که واجد روح محسوب می کرد تمایز می نهاد
-
بدون ایده ی 'روح یافتگی' ، تعیین زمان
حرکت جنین به عنوان موقع واجد حق حیات شدن جنین هیچ مزیتی
بر تاریخ های دیگر ندارد
-
از لحاظ پزشکی، زمان جان یافتگی بستگی به
عوامل نامربوط دیگری مانند تعداد بارداری های پیشین مادر
دارد.
نظریه ی ارسطو
ارسطو زمان 40 روز (برای جنین مذکر) و 90 روز (برای جنین
مؤنث) را پیشنهاد کرد.
-
این تاریخ ها کاملاً دلبخواهی وضع شده
اند –
و مسلماً هیچ دلیلی بر این مطلب نیست که جنین های ذکور و
اناث در زمان های مختلفی از رشد خود دارای حق حیات شوند.
-
این ایده ی ارسطو برگرفته از نظریه اش
درباره ی سه مرحله ی حیات بود. ارسطو حیات انسان را به سه
مرحله ی نباتی، حیوانی، و عقلانی تقسیم بندی می کرد. در
نظریه ی ارسطو موقع لقاح آغاز دوره ی نباتی، هنگام 'حرکت'
آغاز دوره ی حیوانی و کمی پس از تولد آغاز دوره ی عقلانی
محسوب می شوند.
جدایش بافتی
این زمانی است که بافت های جنین به شکل های مختلف در می
آیند.
-
این مرحله در طی یک دوره ی زمانی انجام
می گیرد
-
به نظر نمی رسد که جدایش بافت ها حائز
هیچ گونه ویزگی آشکارا اخلاقی باشد
–
لذا شاید انتخاب این مرحله به عنوان یک مرحله ی کلیدی به
این سبب باشد که در طی آن جنین هرچه بیشتر شکل انسانی
پیدا می کند.
فعالیت مغزی
به نظر برخی نخستین نشانه های فعالیت مغزی نشانگر آغاز حیات
است.
-
این انتخابی منطقی به نظر می رسد، چرا که
نشانگر آغاز حالات و ویژگی های بسیاری است که به نظر
بسیاری شاخصه ی 'شخص اخلاقی' هستند
-
اما فعالیت مغزی در این مرحله تنها یک
پیش شرط است –
و جنین در این مرحله حقیقتاً 'آگاه' نیست
جان مندی جنین
به نظر برخی دیگر حیات هنگامی آغاز می شود که جنین می تواند
خارج از رحم به زندگی خود ادامه دهد
-
این رایج ترین معیاری است که در تدوین
مقررات سقط جنین مورد استناد قرار می گیرد
-
اینکه آیا جنین می تواند خارج از رحم
زندگی کند یا خیر بستگی دارد به:
o
وضعیت دانش پزشکی
o
تسهیلات پزشکی
فراهم در موقعیت خاص
o
صلاحیت و رغبت
مادر (یا دیگر مراقبان کودک)
o
جنسیت جنین
o
نژاد جنین
-
اینکه حق حیات به اموری مانند جنسیت یا
نژاد، وضعیت دانش پزشکی، تسهیلات درمانی موجود در یک محل،
یا صلاحیت مادر تعیین شود، مقبول نمی افتد.
تولد
-
تعیین این تاریخ صریح و غیرمبهم می
نماید، اما در مورد اینکه کودک حقیقتاً کِی متولد می شود
اختلاف نظر وجود دارد:
o
هنگامی که بخشی از
نوزاد از بدن مادر خارج شود؟
o
هنگامی که کل
نوزاد از بدن مادر خارج شود؟
o
یا هنگامی که بند
ناف بریده شود و جنین برای بقای خود متکی به خودش شود؟
-
برخی می گویند عجیب است حق حیات را
وابسته به این بدانیم که آیا جنین درون بدن مادر است یا
بیرون آن
o
اما اینان از این
نکته ی اساسی غفلت می کنند که هنگام تولد است که نوزاد
زندگی خود را مستقل از مادر آغاز می کند
ادامه
>> جایگاه تاریخی جنین در اخلاقیات
|