خانه | بالا | آزمون 3 | بی ربطی | تجاهل | شق کاذب | تعاقب | مصادره به مطلوب

مصادره به مطلوب /برهان دوری (Begging the Question)

 روشن ترین طریق ارتکاب این مغالطه بیان مجدد نتیجه به عنوان مقدمه، در برهانی به این شکل است:

 

 این مغالطه معمولا تنها هنگامی رخ می دهد که گزاره ای به دو شکل مختلف صورت بندی شود، چنان که بلافاصله معلوم نشود که شخص صرفا نتیجه اش را  به بیانی دیگر تکرار می کند. برای مثال: "[1] جامعه وظیفه دارد از نیازمندان حمایت کند، زیرا [2] کسانی که نمی توانند نیازهای خود را برآورده کنند حق دارند از منابع اجتماع برخوردار شوند." جمله ی (2)  همان گزاره ی (1) را بیان می کند: "جامعه" همان "اجتماع" است، و "نیازمندان" همان "کسانی که نمی توانند نیازهای خود را برآورده کنند"  هستند و وظیفه ای که در (1) ذکر شده، بیان دیگری از حقی است که در (2) ذکر شده است. بنابر این باید به هر  دو عبارت شماره ی واحدی نسبت داده شود:

 

 معمولاً مردم هنگامی به این طریق مصادره ی به مطلوب می کنند که گزاره ای به نظرشان چنان واضح می نماید که مطمئن نیستند که چه شواهد بیشتری می توان به نفع آن ارائه نمود؛ پس به این امید که یک صورت بندی دیگر نظر مخاطب را جلب کند و او را به پذیرش آن گزاره وادارد، آن را به نحو دیگری بیان می کنند.

 یک صورت ظریف تر از این مغالطه هنگامی رخ می دهد که دور طولانی تر شود تا بیش از یک مرحله را شامل شود: یعنی نتیجه ی p با مقدمه ی q حمایت شود، که q به نوبه ی خود با مقدمه ی p حمایت می شود (تعداد این مراحل میانی می تواند هر چند تا باشد). فرض کنید من با یک بیخدابر سر وجود یک هستی متعالی محاجه می کنم. او از من می پرسد چرا معتقدم که خدا وجود دارد، و من می گویم، "زیرا قرآن چنین می گوید." اگر او باز بپرسد که چرا باید سخن قرآن را درست بدانیم، و من پاسخ دهم که قرآن به این خاطر قابل اعتماد است که کلام خداست، استدلال ام دوری است: مقدمه ی من وجود خدا را فرض می گیرد، موضوعی که دقیقا محل مناقشه است. چنان که این مثال نشان می دهد،  این قبیل استدلال های دوری اغلب در بحث هایی رخ می دهند که می کوشیم پاسخ یک ایراد را با بازگشت به نتیجه ای بدهیم که می خواستیم ثابت کنیم.

 یک شکل رایج دیگر از استدلال دوری، تعریف دوری است. مثالی از این استدلال ها چنین است:

 هادی: "همه ی دولت های استکباری با حمله به عراق موافق اند."

مریم: "در مورد آلمان و فرانسه چه می گویی که مخالف این حمله بودند؟"

هادی: "اما آنها دولت های استکباری حقیقی نیستند."

مریم: "چرا نیستند؟"

هادی: "چون با حمله ی به عراق مخالف بودند."

 در این استدلال، هادی نتیجه ای را که می خواهد از آن دفاع کند —اینکه همه ی دولت های استکباری با حمله به عراق موافق بودند—را در تعریف دولت استکباری درج می کند. او معیار تصمیم گیری در مورد "حقیقی" بودن استکباری خواندن کشور ها  را موافقت با حمله می گیرد، لذا نمی توانیم اصلی را که هادی مطرح می کند، ابطال کنیم. اما آشکار است که در این مورد خاص، او جامه ی تعریف خود را چنان می دوزد که به قامت نتیجه اش برازنده آید. پس منصفانه است که او را متهم به مصادره ی به مطلوب کنیم. (توجه کنید که این تعریف، به عنوان تعریف دوری نیست: مفهوم استکباری توسط خودش تعریف نشده است. اما دوری بودن از  نقش این تعریف در برهان ناشی می شود. یک تعریف مصادره ی به مطلوب کننده، ضرورتا تعریفی دوری نیست.)

 

یک قسم  دیگر از مصادره ی به مطلوب هست که آنرا پرسش مرکب می نامند. مثال کلاسیک آن بازپرسی است که از شاهد می پرسد، "آیا از کتک زدن همسرتان دست کشیدید؟"  اگر شاهد بگوید "بله"، پذیرفته است که همسرش را می زده است؛ و اگر بگوید "نه"، به نظر می رسد که همان مطلب را پذیرفته است. دلیل این امر آشکار است. این پرسش، به رغم ظاهرش، بسیط نیست بلکه مرکب است. در حقیقت دو پرسش مطرح است: آیا مرد اصلا همسرش را کتک زده است؟ و اگر چنین است، آیا از زدن دست برداشته است؟ نمی توانیم پیش از طرح پرسش اول، پرسش دوم را مطرح کنیم، چه رسد به اینکه آن را پاسخ گوییم. بازپرس با نپرسیدن پرسش اول، به سادگی فرض می کند که پاسخ آن "بله" است.—یعنی مصادره ی به مطلوب می کند. عموما، اغلب پرسش ها متکی بر پیشفرض هایی هستند. اگر آن پیشفرض ها را بپذیریم، می توانیم به پرسش پاسخ دهیم. اما اگر منکر آن پیش فرض ها باشیم، پس باید انکار را خود اظهار کنیم. به این ترتیب، در مثال کلاسیک بالا، شاهد می تواند بگوید "پرسش شما بی محتواست، زیرا من اصلا شروع به زدن همسرم نکرده بودم."

 ادامه >>  تعاقب

خانه | بالا | آزمون 3 | بی ربطی | تجاهل | شق کاذب | تعاقب | مصادره به مطلوب

Free Web Hosting