پارادایم سکولاریزاسیون یک نظریه ی ضعیف است نقادی همه منظوره ی هادن بر پارادایم سکولاریزاسیون شامل این مطلب هم هست که این پارادایم "آش شله قلمکاری از ایده های در هم و برهم است و نه یک نظریه ی نظام مند" (1987: 587). از زبان هتاکانه ی نقل قول که بگذریم، من باقی مطلبش موافقم، اما آن را مزیت پارادایم می دانم. هزاران تن از محققان جهت فهم رابطه ی میان مدرنیزاسیون غرب و افول قدرت و مقبولیت دین، پدیده های مختلف اجتماعی را پژوهیده اند: از آناباپتیست های قرن نوزدهم آلمان و آزاداندیشان دهه ی 1920 لندن گرفته، تا مونی ها [پیروان سون میونگ مون، مرشد مذهبی کره ای.م] دهه ی شست کالیفرنیا. پدیده ای به این عظمت را تنها هنگامی می توان به صورت یک "نظریه ی نظام مند" درآورد که آن نظریه تا سرحد بی معنایی انتزاعی باشد (مانند هر دو نظریه ی استارک درباب دین). هیچ نظریه ی سکولاریزاسیونی وجود ندارد. تنها چند دسته از تبیین های آزمون پذیر مطرح اند که به همان خوبی هر تبیین دیگری در علوم اجتماعی انسجام دارند. مهم نیست که این تبیین ها گاهی 'در هم و برهم' اند، مهم این است که می توان آنها را منسجم نمود.
ادامه >> سکولاریزاسیون خط سیر یکنواختی دارد |