بیخدایی
> تاریخچه |
برگ
3 از 5
|
انسان شناسی
پژوهش های
تطبیقی ادیان نشان داد که میان مناسک و داستان های و بسیار از
ادیان – حتی ادیان قبیله ای – و مسیحیت شباهت های بسیار وجود
دارد.
این حقیقت
به این پرسش اساسی انجامید که چگونه مسیحیت (یا هر دین دیگری) می
تواند ادعا کند که تنها دین درست است، و چگونه یک دین می تواند
ادعا کند که فقط خودش وحی الاهی است، یا مقصود درست خداست، زیرا
همه ی ادیان شباهت های بسیاری با هم دارند.
نیچه
در اواخر
قرن نوزدهم فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی (1844- 1900)، اعلام کرد
که
خدا مرده است.
نیچه گفت که
دیگر نمی توان به خدای مسیحیت باور داشت. او
می اندیشیدکه انسان
مدرن دیگر به خدا باور ندارد، و این بی باوری است که خدا را کشته
است.
این مطلب
پیامدهای جدی اخلاقی داشت. کل نظام اخلاقی جوامع غربی مبتنی بر
اخلاق یهودی-مسیحی بود، و مردم دیر یا زود متوجه می شوند که اگر
دیگر به وجود خدا باور ندارند، نمی توانند با نظام اخلاقی
خدامحور زندگی کنند.
نیچه نه تنها
مرگ خدا را اعلام داست، بلکه ادعایش بسیار بنیادی تر بود – زیرا
می گفت که مسلماً دیگر نه تنها نمی توان به هیچ خدایی باور داشت،
بلکه هیچ جهان فراطبیعی نیز نمی تواند برای بشر منبع ارزش و معنا
باشد.
نیچه به ویژه
منتقد مسیحیت بود. او می اندیشید که مسیحیت نه تنها نادرست است،
بلکه فاسد و حقیر هم هست، و "تناقضی است در زندگی".
|
بالا
|
<< برگ
3 از 5
>> |
|
|
|