بیخدایی
> تاریخچه |
برگ
2 از
5
|
در نیمه ی دوم قرن نوزدهم مسیحیت مورد انتقادهای گوناگونی قرار
گرفت.
علم
با طرح نظریه ی تکامل چارلز داروین، و دیگر کشفیات علمی، ارزش
دین برای تبیین طبیعت، و وجود جهان از میان رفت. در این مورد
نگاه کنید به
بیخدایی و
علم
الاهیات و مطالعات انجیلی
در خلال قرن
های هجدهم و نوزدهم پژوهش هایی آکادمیک برای
دریافتن حقیقت
دین آغاز شد، و بر باور
به وجود خدا و موجودات فراطبیعی سایه ای از
شک افکند.
حتی پیش از آن،
در سال 1651 تامس هابز فیلسوف گفته بود که موسی نمی تواند
نویسنده ی همه ی کتاب هایی از انجیل (عهدعتیق) باشد که به او
نسبت می دهند.
در سال 1779، یوهان گاتفرید آیکهورن، انجیل شناس آلمانی، اعلام
کرد که داستان های سِفر پیدایش در حقیقت تاریخ نیستند، بلکه درست مانند اسطوره های یونانی و رومی،
اسطوره هستند. به
علاوه، او می گفت نباید تصور کرد که این داستان ها حقیقتاً کلام
خدا باشند.
الاهیدانان دیگری نیز با الهام از ایده های هگل به تفسیر دین، و
کلاً داستان ها و باورهای دینی، به عنوان شیوه های نمادین اشاره
به حقایقی در مورد حیات روحانی نوع بشر پرداختند.
تحلیل گران ادبی متن انجیل، در صحت آن به عنوان یک سند تاریخی
معتبر تردید کردند.
یک الاهیدان پروتستان معروف آلمانی به نام دیوید فردریش اشتراوس
در سال 1835 اعلام کرد که نباید داستان های انجیل عهد جدید در
مورد مسیح را به معنای تحت اللفظی صحیح دانست، بلکه باید آنها را
نمادهایی دینی دانست که حیات آموزگاری یهودی را مخفی کرده
اند.
خدا یک ابداع بشری است
لودویگ
فوئرباخ در سال 1841 احتجاج کرد که خدا یک ابداع بشری است. خدا
یک ابزار روحانی است برای غلبه بر ترس ها و آمال ما.
|
بالا
|
<< برگ
2 از 5
>> |
|
|
|