بیخدایی کاذب (ایدئولوژی های قُدسی جدید) ناسیونالیسم | ||||||||||||||||||||||||||||||
ناسیونالیسم ناسیونالیسم نمونه ای بارزی است از اینکه چگونه امور سیاسی و تاریخ اجتماعی شکل قُدسی به خود می گیرند. ناسیونالیسم ایدئولوژی نسبتاً جدیدی است که به ویژه در اواخر قرن نوزدهم در اروپا رواج یافت ( به ویژه در آلمان، ایتالیا، فرانسه، صربستان و...). یکی از دلایل گسترش ناسیونالیسم آن بود که "ملیت" ها هنوز شکل نگرفته بودند و بخش های بزرگی از جمعیت را در بر نمی گرفتند (مثلاً بوهمیا در آلمان، آلزاس-لورن در فرانسه، و قومیت های بالکان). ناسیونالیسم ایرانی نیز با الگوبرداری از مدل های اروپایی این ایدئولوژی، عمدتاً ناشی از مقتضیات تثبیت سیطره ی دولت مرکزی بر اقوام گوناگونی بود که در سرزمین ایران زندگی می کنند. هنگامی که دیگر خدایی در کار نباشد، یا خدا به حاشیه رانده شده باشد، این نگرش تقویت می شود که ملت تشخصی تاریخی دارد که باید به عنوان یک موجود متعالی تقدیس شود. مفهوم ملت برپایه ی ویژگی های قومی یا زبانی شکل می گیرد و نقشی اتحادبخش میان گروه های جمعیتی گوناگون سازنده ی آن ایفا می کند. ناسیونالیسم یک شکل تهاجمی از میهن دوستی patriotism است. در ناسیونالیسم، تعلق به یک ملت نشانگر برخورداری از فرهنگ ملی و ویژگی های "طبیعی" آن فرهنگ است. این نگرش تحسین آمیز به هر آنچه که "خودی" و "ملی" است به سرعت می تواند به بیگانه ستیزی xenophobia بیانجامد. یا به تشکیل دولت های تک حزبی ملی گرا، جاروجنجال های عوام فریبانه در مورد فضایل ملی و... منجر شود. در طی تاریخ دشمن تراشی و انتظارات "مسیحایی" برای نجات دهنده ای که "انتقام تاریخی ملت" را بستاند، بارها به اختلاف میان ملت ها و در نهایت به جنگ منجر شده است. "... آینده ی ناسیونالیسم اساسا محصول تدبیری عقلانی نیست، بلکه با رسالتی قُدسی در می آمیزد که از اوان شکل گیری ایده ی دفاع از سنتی ملی، یک دسته تنگ نظری ها را وفادارانه بازتولید می کند. در نتیجه بسط ناسیونالیسم در مقیاس جهانی، به شکل گیری ادیانی دنیوی می انجامد، که در آن ملت، کوره ی تبدیل نظام نمادین دین می شود." (ژان پلومین، ملت های رومانتیک، 1979)
جدول مقایسه ی ناسیونالیسم با ادیان سنتی
|