خانه | بالا

آیا بیخدایی یک دین است؟

(مقایسه میان بیخدایی و ادیان)

 

 ظاهراً بسیاری از مسیحیان می اندیشند که بیخدایی هم یک جور دین است، اما هر کس فهم درستی از این مفاهیم داشته باشد، مرتکب چنین خطائی نمی شود. با این حال، چون این اشتباه  بسیار رایج است، می ارزد که وسعت و عمق اش را بکاویم. در این جا ویژگی های مشخصه ی ادیان، که یک دین را از دیگر نظام های باور متمایز می سازند، مطرح می شوند و نشان می دهیم که بیخدایی به هیچ عنوان واجد هیچ یک از این ویژگی ها نیست.

 

باور به موجودات فراطبیعی:

چه بسا رایج ترین و بنیادی ترین وجه مشترک ادیان، باور به موجودات فراطبیعی باشد – که اغلب، اما نه همیشه، خدایانی را هم شامل می شود. قلیلی از ادیان فاقد این ویژگی هستند و اغلب شان بر پایه ی چنین باوری بنا شده اند. بیخدایی فقدان باور به خدایان است و لذا مانع باور به خدایان است، اما مانع باور به موجودات فراطبیعی نیست.اما، مهم تر اینکه، بیخدایی مؤید وجود چنین موجوداتی نیست و اغلب بیخدا های غربی هم به چنین هستنده هایی باور ندارند.

 

اشیاء، زمان ها و مکان های مقدس و حرام:

 تمایز نهادن میان اشیاء، زمان ها و مکان های مقدس و حرام به مؤمنان کمک می کند تا به ارزش های متعالی و یا قلمروهای فراطبیعی مورد اعتقادشان تقرّب جویند. بیخدایی مانع باور به چیزهای "مقدس" به منظور عبادت خدایان می شود، اما برای دیگر مقاصد مقدس و حرام شمردن چیزها مانعی نیست – نه منکر چنین تمایزاتی می شود و نه مشوق آنها. چه بسا بسیاری از بیخدا ها هم زمان ها یا مکان های خاصی را "مقدس" محسوب کنند، به این معنا که برایشان ارزش  یا حرمت  ویژه ای قائل باشند. 

 

اعمال عبادی معطوف به اشیاء، زمان ها و مکان های مقدس:

اگر مردم معتقد به قداست چیزی باشند، محتملاً  مناسکی و مراسمی هم برایش دارند.  در مورد مقوله ی "تقدس"، باید گفت که بیخدایی هیچ نفی و اجباری در اعتقاد به وجود مقدسات ندارد. – این موضوع اصلاً ربطی به بیخدایی ندارد. بیخدای که چیزی را مقدس می شمارد، ممکن است برای آن چیز نوعی مراسم یا مناسک داشته باشد، اما چنین مناسکی را نباید "مناسک بیخدای" محسوب کرد.

 

نظام اخلاقی با منشاء الاهی:

 اغلب دین ها نوعی نظام اخلاقی را موعظه می کنند که معمولاً مبتنی بر باورهای استعلایی و فراطبیعی است. معمولاً ادعا می کنند که منشاء اخلاقیات، فرمان های الاهی است. بیخدا ها هم نظام هایی اخلاقی دارند، اما معتقد نیستند که این نظام ها از خدا ناشی شده، و معمولاً هیچ منشاء فراطبیعی برای اخلاقیات شان قائل نیستند. و نکته ی مهم تر اینکه بیخدایی هیچ نظام اخلاقی خاصی را تبلیغ نمی کند.

 

احساسات خاص دینی:

 چه بسا مبهم ترین ویژگی دین، تجربه کردن "احساسات دینی" مانند تکریم، احساس رازورزی، پرستش و حتی احساس گناه باشد. ادیان، به ویژه هنگام حضور در مکان ها یا در نزد اشیای مقدس،  برانگیزاننده ی این احساسات هستند، و چنین احساساتی معمولاً مربوط به حضور هستنده های فراطبیعی انگاشته می شود. ممکن است بیخدا ها هم برخی از این  احساسات را تجربه کنند اما بیخدایی نه مؤید آنهاست و نه نافی شان.

 

عبادت و دیگر صور نیایش و ارتباط:

 اگر به عبادت نپردازید، صرف باور به موجودات فراطبیعی چندان گرهی از شما نمی گشاید، لذا دین هایی که شامل چنین باوری هستند، طبیعتاً قسمی مناسک عبادی یا مراسم دیگر هم دارند. بیخدا ها به خدایان باور ندارند، پس معلوم است که درصدد مراوده با خدایی نیز بر نمی آیند.  بیخدای که به قسم دیگری از موجودات فراطبعیت اعتقاد دارد ممکن است درصدد مراوده با آن بر آید، اما چنین مراوده ای کاملاً تبعی است و ربطی به بیخدایی ندارد.

 

داشتن یک جهانبینی و ساماندهی حیات فردی مطابق آن جهان بینی:

 ادیان هیچ گاه فقط یک دسته باورهای مجزا و بی ربط به هم نبوده اند؛ بلکه یک جهانبینی کلی داشته اند که مبتنی بر این باورهاست و مؤمنان زندگانی شان را حول آن شکل می دهند. طبیعتاً اتیئست ها هم جهانبینی هایی دارند، اما بیخدایی به خودی خود یک جهانبینی نیست و هیچ جهانبینی خاصی را تبلیغ نمی کند. نظرات بیخدا ها در مورد زندگی با هم متفاوت است، زیرا پیرو فلسفه های مختلفی در مورد زندگانی هستند. بیخدایی یک فلسفه یا ایدئولوژی نیست، اما می تواند بخشی از یک فلسفه، ایدئولوژی یا جهانبینی باشد.

 

یک گروه اجتماعی که حول ویژگی های بالا شکل گرفته:

 دینداران کمی را می توان یافت که همواره دین شان را در خلوت و انزوای فردی پی گیرند. اغلب ادیان شامل سازمان های اجتماعی پیچیده ای از مؤمنان هستند که برای عبادت، آئین ها و غیره دور هم جمع می شوند. بسیاری از بیخدا ها هم عضو گروه های گوناگون هستند، اما تعداد نسبتاً اندکی از بیخدا ها مشخصاً عضو گروه های بیخدای هستند – بیخدا ها به سازمان گریز بودن شان معروفند. در هر حال، اگر هم بیخدا ها عضو یک گروه باشند، حلقه ی اتحادشان موارد پیش گفته نیست. 

برخی از این ویژگی ها اهمیتی بیشتر از بقیه دارند، اما هیچ یک آن قدر مهم نیست که بتوان آن را برای دین بودن چیزی کافی دانست. اگر بیخدایی فاقد یک یا دو تا از این ویژگی ها باشد، دیگر دین نخواهد بود. و اگر فاقد پنج یا شش تا از ویژگی های فوق باشد، می توان  آن را دین خواند، اما به معنایی همان قدر استعاری که فوتبال را دین می خوانند. 

حقیقت امر این است که بیخدایی فاقد همگی این ویژگی های ادیان است. گیریم که بیخدایی صراحتاً نافی اغلب ویژگی های فوق نباشد، اما این نکته در مورد تقریباً هر چیز دیگری هم صادق است. بنا براین، نمی توان بیخدایی را یک دین به حساب آورد. بیخدایی می تواند جزئی از یک دین باشد، اما نمی تواند به خودی خود یک دین باشد. این دو مقوله کاملاً با هم فرق دارند: بیخدایی فقدان باور مشخصی است، درحالی که دین شبکه ی پیچیده ای از سنت ها و باورهاست. این دو حتی قابل مقایسه هم نیستند. 

پس چرا مردم ادعا می کنند که بیخدایی یک دین است؟ معمولاً این ادعا هنگام نقد بیخدایی و/یا اتیئست ها مطرح می شود. گاهی ممکن است انگیزه ای سیاسی پشت آن باشد، زیرا اگر بیخدایی یک دین باشد، فکر می کنند می توانند دولت را وادارند تا با صحه گذاشتن بر مسیحیت و نقش آن در اجتماع، جلو "اشاعه" ی بیخدایی را بگیرد. گاهی هم فرض می کنند که اگر بیخدایی هم یک "ایمان" دیگر باشد، پس نقدهای اتیئست ها بر باورهای دینی ریاکارانه است و می توان آنها را نادیده گرفت. از آنجا که ادعای دین بودن بیخدایی مبتنی بر قسمی سوءتفاهم است، باید مفرضات اشتباه آن را تشخیص داد و ریشه یابی کرد. این تنها مشکل بیخدا ها نیست؛ با توجه به اهمیت دین در جامعه، جلوه دادن بیخدایی به عنوان یک دین می تواند به کج فهمی مردم از خود دین بیانجامد. اگر نتوانیم دین را به درستی تعریف کنیم، چگونه می توانیم به بحث سازنده در مورد موضوعات حساسی مانند جدایی کلیسا و دولت، سکولاریزاسیون جامعه، یا تاریخ خشونت های دینی بپردازیم؟ 

بحث سازنده مستلزم روشن اندیشی در مورد مفاهیم و مفروضات است، اما کج نمایی های اینچنینی مانع تفکر روشن و منسجم هستند.

 بیخدایی هم یک جور دین دیگر است

 

خانه | فرق خداباوری و بیخدایی | مروری بر بیخدایی | بیخدایی در برابر خداباوری | زحمت اثبات | دین است؟ | مضمون اخلاقی فکری بیخدایی | قمارباز بیخدا | بحث چرا؟ | فهرست پرسش ها | بیخدا کیست؟

Free Web Hosting