تعریف بیخدایی نزد الاهیدانان |
الاهیدانان چگونه بیخدایی و بیخدا ها را تعریف کرده اند؟ اگرچه سوءتعبیر در تعریف بیخدایی را تئیست ها ایجاد کرده اند، اما بسیاری از تئیست ها هم دریافته اند بیخدایی معنایی وسیع تر از صرف "انکار وجود خدا" دارد. در اینجا تعاریف برخی از آنان ذکر می شود:
ریچارد واتسون: (Richard Watson) او که به خاطر حمله هایش به آزاداندیشان مختلفی مانند توماس پِین مشهور است، در کتابش با عنوان واژه نامه ی انجیلی و الاهیاتی می نویسد: بیخدایی، در معنای قوی کلمه، به معنای کسی است که به وجود خدا باور ندارد، یا کسی که هیچ موجود متعالی را ورای طبیعت نمی داند. بیخدایی مرکب از دو بخش است... که به معنای بدون خدا می باشد.
رابرت فلینت: (Robert Flint) او در کتاب نظریه های ضد تئیستی به سال 1885 می نویسد: بیخدا لزوماً کسی نیست که بگوید خدایی وجود ندارد. آنچه بیخدا مثبت (ایجابی) یا دگماتیک خوانده می شود، نه تنها تنها قسم بیخدایی نیست، بلکه نادرترین آنهاست... هر که که بدون این باور باشد که خدایی هست، بیخدا محسوب می شود، اگرچه این عدم باورمندی اش متکی بر این اظهار ایجابی نباشد که به نبودن خدا معرفت دارد،بلکه صرفاً مبتنی بر اظهار این باشد که به بودن خدا معرفت ندارد. رابرت در کتاب بعدی اش به نام اگنوستیسیم، منتشر شده به سال 1903، همین مطلب را تکرار می کند و نتیجه می گیرد: "واژه ی بیخدا یک واژه ی سراسر صادقانه، و شفاف است. فقط این معنا را می رساند که شخص به خدا باور ندارد، همین و بس.
توماس چالمرز: (Thomas Chalmers) چالمرز در کتابش با عنوان الاهیات طبیعی می نویسد: اگر بخواهیم بر اساس گرایش و پیامد استدلال های بیخدا در موردش قضاوت کنیم، چنین نمی نماید که بیخدا کسی باشد که نمی پذیرد ممکن است خدایی موجود باشد... حکم او در مورد آموزه ی خدا فقط این است که این آموزه اثبات نشده است. نمی گوید که وجود خدا رد شده است. او فقط بیخدا است. ضد-تئیست نیست.
|