خانه | بالا

تعریف بیخدایی نزد بیخدا های معاصر

 

بیخدا های معاصر چگونه بیخدایی را تعریف می کنند؟

معدودی از بیخدا های معاصر تعریف بیخدایی را محدود به تعریف 'قوی' آن می کنند، اما اغلب چنین نمی کنند. برعکس، اغلب آنان با اشاره به تفاوت میان بیخدایی 'ضعیف' و 'قوی' ، استدلال می کنند که نوع 'ضعیف' بیخدایی وسیع تر و رایج تر از بیخدایی قوی است. در اینجا برخی تعاریف بی باوران اواخر قرن بیستم از بیخدایی آورده می شود:

 

دَن بارکر: (Dan Barker)

بارکر نخست کشیشی بنیادگرا بوده و اکنون در زمینه ی بیخدایی، آزاداندیشی و جدایی کلیسا و دولت فعالیت دارد. او در کتابش با عنوان بی ایمانی به ایمان: از کشیشی به  بیخدایی (Losing Faith in Faith: From Preacher to Atheist, 1992 می نویسد: 

معنای واژه ی بیخدایی بسی محدود تر از آن است که پیش تر فکر می کردم. بیخدایی تنها فقدان تئیسم است [...] اصل بیخدایی ، یک باور نیست. فقدان یک باور است. بین باور به اینکه خدایی نیست و بی باوری به اینکه خدایی هست تفاوتی هست – هر دو بیخدای هستند، اما  عوام از معنای دوم چشم می پوشند [...].

 

بی. سی. جانسون: (B.C.Johnson)

جانسون در کتاب راهنمای مباحثه گر بیخدا، شرح می دهد که چرا در ابتدای هر بحثی ابتدا زحمت اثبات این نکته بر دوش تئیست است: " بیخدا ، ضرورتاً تبیینی از جانب خود ارائه نمی دهد؛ او تنها تبیین تئیست را نمی پذیرد. بنابراین، برای بیخدا  تنها کافی است که نشان دهد که تئیست از توجیه موضع خود عاجز مانده است."

 

آنتونی فلو:  (Antony G. N Flew)

 این فیلسوف بیخدای بریتانیایی مطالب بسیاری درباره ی سرشت بیخدایی و تئیسم نگاشته است. در کتابش با عنوان خدا، آزادی و نامیرایی (1984)، می گوید: 

واژه ی ' بیخدا' اما، معنایی غریب یافته است. به رغم اینکه امروزه معنای معمول "بیخدا"، "کسی که معتقد است خدایی وجود ندارد" است، من اما مایلم این واژه را نه به این معنای ایجابی، بلکه به معنایی سلبی به کار برم. می خواهم که پیشوند یونانی 'a'  به همان نحوی در واژه ی 'atheism' خوانده شود که در دیگر واژگان یونانی-انگلیسی، مانند 'amoral' (نااخلاقی) ، 'atypical' (بی قاعده) و 'asymmetric' (نا متقارن) خوانده می شود. با این تعبیر، بیخدا  صرفاً کسی می شود که تئیست نیست. بگذارید برای تسهیل ارجاع های آتی، اصطلاح 'بیخدا ایجابی' را به معنای اول بیخدایی و 'بیخدا سلبی' را به معنای دوم استعمال کنیم.

 

والری کواکین: (Valerii A. Kuvakin) 

این استاد و رئیس دپارتمان فلسفه ی روسی دانشگاه ایالتی موسکو، در کتابش با عنوان درجستجوی انسانیت می نویسد: 

بیخدایی... ریشه ای یونانی دارد ( از پیشوند نفی a، و theos  به معنای خدا ساخته شده است) و در دوران باستان برای اطلاق به دیدگاه کسانی به کار می رفت که خدا (یا خدایان) را در حیات روزمره شان حاضر نمی یافتند، یا کسانی که اصل وجود خدا (یا خدایان) را منکر بودند. بیخدایی انواع گوناگونی دارد، اما همیشه در همه ی تمدن ها صوری از آن وجود داشته است. 

مفهوم "بیخدایی" تا حدی با مفاهیم "شکاک"، "اگنوستیک"، و "خردگرا" همپوشانی دارد و در مرزهایش با مفاهیم "ضدروحانیت"، "خداستیز" و "کافر" برخورد می کند.

 اشتباه است که بیخدا را با منکر خدا یکی بدانیم، گرچه مخالفان بیخدایی معمولاً چنین ادعایی دارند. در مورد چنین کسی، درست تر آن است که او را قاتل "لفظی" خدا بدانیم، زیرا پیشوند a- هم به معنای انکار است و هم حذف کردن... می خواهم تأکید کنم که پیشوند a- الزاماً به معنای انکار نیست. به معنای "فاقد ... بودن" است. مثلاً “apathy” (بی عاطفگی) به معنای "فقدان عاطفه" است. پس مفهوم "بیخدا" ضرورتاً به معنای نهیلیسم (پوچ انگاری) نیست.

 

بیخدا های جدید تر چگونه بیخدایی را تعریف می کنند؟

 بیخدایی 101

 

خانه | کتاب مرجع غیردینی | واژه نامه های قرن 19-20 | نیمه ی قرن 20 | واژه نامه های آن لاین | کتاب های مرجع | بیخدایی-تعریف آزاداندیشان | بیخدایان معاصر | بیخدایان متأخر | بیخدایی-الاهیدان

Free Web Hosting