تعریف بیخدایی در واژه نامه های میانه ی قرن بیستم |
Webster's Encyclopedic Dictionary, 1942 atheism بیخدایی: [مشتق از واژه ی یونانی atheos، پیشوند a (بدون) و theos )خدا(] بی باوری به وجود خدا یا موجود هوشمند متعالی. اگنوستیک: [مشتق از واژه ی یونانی agnostos، ناشناختنی، نادانستنی، a (بدون)،و gignosko (دانستن) ]، کسی که منکر معرفت به خدایا منشاء جهان یا هر چیزی جز پدیده های مادی است، کسی که معتقد است در مورد ماوراءطبیعت هیچ نمی توان دانست. بی باور: منکر حقانیت ایمان؛ انکار باور؛ ناباوری؛ کفر؛ شکاکیت.
مانند برخی تعاریف دیگر، مدخل بالا هم از تعریف منفعل چشم پوشی می کند و تنها اکار فعال باور به چیزی را ذکر میکند. اگرچه این تعریف معنای وسیع بیخدایی را فرومی نهد، اما اشاره دارد که بیخدایی وسیع تر از انکار خدایان در حالت کلی یا خدایی خاص است.
Webster's New Twentieth Century Dictionary, 1943 atheism بیخدایی: [مشتق از واژه ی یونانی atheos، پیشوند a (بدون) و theos )خدا(] بی باوری به وجود خدا یا موجود هوشمند متعالی. اگنوستیک: [مشتق از واژه ی یونانی agnostos، ناشناختنی، نادانستنی، a (بدون)،و gignosko (دانستن) ]، در الاهیات: آموزه ای که می گوید معرفت به خدا ممکن نیست زیرا خدا خود را به انسان آشکار نکرده است؛ زیرا خدای مطلق نمی تواند به معرف ذهن محدود درآید. در فلسفه: آموزه ای که می گوید علت اولی و سرشت ذاتی چیزها بر انسان پوشیده است؛ معرفت به وجود روح آدمی و علت غائی، یا اثبات و انکار آن ناممکن است. در نظر من، اگنوستیسیم نظریه ایست که می گوید نمی توان وجود خدا را تأیید یا انکار نمود؛ تنها چیزی که می توان گفت این است که برپایه ی شواهد موجود وجود خدا نادانستنی است. جی.ال. رومانِس. بی باور: باور نداشتن؛ صدق یا وجود چیزی را نپذیرفتن، رفض صحت.
The Winston Dictionary, 1943 atheism بیخدایی: بی باوری، یا انکار، وجود خدا. اگنوستیک: کسی که منکر معرفت آدمی به سرشت غائی چیزهاست؛ کسی که وجود خدا را نه تأیید می کند و نه انکار. صفت. انکار هرگونه معرفت یقینی به خدا یا سرشت ذات اشیاء. بی باوری: فقدان باور یا اعتماد؛ انکار یک نظر. معادل: ناباوری، بی اعتمادی.
Funk & Wagnalls New Standard Dictionary of the English Language, 1947 atheism بیخدایی: انکار یا بی باوری به خدا، به عنوان علت اولی، یا منشاء جهان. در مورد وجود خدا: بیخدا دگماتیک منکر است، بیخدا سلبی باور ندارد، و بیخدا نقّاد یا شکاک (یا اگنوستیک) تردید دارد. آنچه بیخدایی ایجابی یا دگماتیک خوانده می شود، که تنها یکی از صور بیخدایی است، نادرترین شکل بیخدایی است... هرکسی که باور ندارد که خدایی وجود دارد بیخدا محسوب می شود. R. FLINT Agnosticism sec. 3, p. 53. [s. '03 وجود هر نوع روح را: تئیست تأیید می کند، بیخدا منکر می شود، و اگنوستیک چشم می پوشد. WAINWRIGHT Sophisms p. 247. [F. & W. 1883]
تعریف فوق یکی از جامع ترین تعریف هاست، زیرا مؤکداً می گوید که می توان در مورد خدا سه دیدگاه داشت: انکار سرراست، نفی فعّال و بی باوری منفعل. به رغم خلط اگنوستیسیم با دیدگاه های مستقل از تئیسم ، بیش از اغلب واژه نامه ها ظرافت ها را منظور می کند.
واژه نامه های اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم
|