خانه | بالا

کتاب "لائیسیته چیست؟" > بخش پنجم

ایتالیا 

در سال 1984، دولت ایتالیا و واتیكان «توافق نامه ی جدیدی» امضا می كنند. طبق آن، اصل كاتولیسیم به مثابه مذهب رسمی ملغی می گردد و برخی روابط میان دولت و كلیسای كاتولیك قطع می شوند: از جمله تامین مخارج روحانیت clergé توسط دولت. اما در مجموع، انفكاك دولت و كلیسا به صورت محدود و خجولانه انجام می پذیرد. قرارداد فوق تاكید می كند كه طرفین "در جهت ترفیع انسان و مصالح كشور" هم كاری خواهند كرد، كه "اصول مذهب كاتولیك جزیی از میراث تاریخی مردم ایتالیا محسوب می شود"، كه آموزش مذهب كاتولیك در مدارس دولتی ادامه خواهد یافت (آموزشی كه ظاهراً نباید تعلیم اصول مسیحیت باشد) و سرانجام این كه ازدواج مذهبی هم چنان به رسمیت شناخته می شود.

اما نگاهی گذرا به تاریخ گذشته ی ایتالیا نشان می دهد كه از ابتدای تشكیل دولتِ ملی در این كشور، رابطه ی آن با واتیكان همواره تعارضی بوده است. تصرف رم، در سپتامبر 1870، آخرین مرحله ی فرایند وحدت ایتالیا می باشد و درست پس از این تاریخ است كه پاپ خود را در واتیكان زندانی محسوب می كند و تا سال 1929 از به رسمیت شناختن دولت جدید امتناع می ورزد. پاپ وجود دولتِ وحدت بخشِ شبهه جزیره ی ایتالیا را نافی حاكمیت خود تلقی می كرد. در حقیقت تقابل با مقاصد سلطه گرایانه ی واتیكان از مدت ها پیش با تشكیل دولت شهرهای خودمختارِ شمال ایتالیا در سده های میانی آغاز شده بود. (ما اهمیت تاریخی این دوران در شكل گیری فكر جدایی دولت از دین در غرب را در گفتار دوم خود مورد توجه و تاكید قرار داده ایم و خواننده را به آن رجوع می دهیم).

اما مبارزه با كلیسا در سال 1876 با به قدرت رسیدن نیروهای لیبرالی كه از اقشار بورژوازی میانه نمایندگی می كردند و مخالف روحانیت سالاری بودند، تشدید می گردد. در این زمان است كه اصولی چون مدرسه ی رایگان، لائیك و اجباری برای همه ی كودكانِ شش تا نه ساله برقرار می شوند. در مجموع، همان طور كه مشاهده می كنیم، در یك دوره ی نخستین، شیوه های حل مناسبات دولت و دین در ایتالیا بیشتر با منطق لائیسیزاسیون همانند است تا سكولاریزاسیون.

با این حال، از آن جا كه جنبش ضد روحانیت سالاری در حد زبدگان جامعه كه قدرت دولتی را در دست دارند، باقی می ماند و از حمایت وسیع مردمی برخوردار نمی گردد و چون جنبشِ اتحادِ ایتالیا با مقاومت و جنگ داخلی در مناطق میانی این كشور رو به رو می شود، راه حلی كه در نهایت خود را تحمیل می كند مصالحه میان دو «رُم» است: رُمی كه دولت ایتالیا را نمایندگی می كند و رُمی كه كلیسای كاتولیك را.

در سال 1929، تحت رژیم موسولینی، قرارداد لاتران بین دولت ایتالیا و واتیكان منعقد می شود. بنابر آن، از یكسو واتیكان به عنوان دولتی مستقل و حاكم بر خود اعلام موجودیت می كند و از سوی دیگر پاپ دولت ایتالیا را به رسمیت می شناسد. نكته ی مهم دیگر این قرار داد این است كه كاتولیسیسم را به سطح «مذهب دولتی» ارتقا می دهد. این پیمان، پس از فروپاشی فاشیسم، زیر سوال نمی رود.

در سال 1948، قانون اساسی جدید ایتالیا ضمن تایید مجدد قرارداد لاتران، اعلان می كند كه "دولت و كلیسای كاتولیك خودمختار و مستقل از یك دیگر اند". با این حال، در سال های پس از جنگ است كه حزب كاتولیك نیرومندی به نام دمكراسی مسیحی تشكیل می شود و طی چندین سال محور اصلی دستگاه دولتی ایتالیا می گردد.

رهایی جامعه ی ایتالیا از قیمومیت كلیسای كاتولیك با اتخاذ تصمیمات مهمی در دهه ی 1970 انجام می پذیرد: قانون گذاری در باره ی حق طلاق، سقط جنین و غیره. در این زمان است كه مسایل مربوط به اخلاق در حوزه ی جنسی و خانوادگی از زیر قیمومیت قانونی كلیسای كاتولیك خارج می گردند.

به عنوان نتیجه گیری باید اذعان كرد كه ایتالیا در میان كشور های دارای سنت كاتولیكی، نمونه ی كشوری است كه بیش از دیگران ( به استثنای ایرلند) از منطق لائیسیزاسیون دور می باشد. روابط مبتنی بر قرارداد میان دولت و كلیسای كاتولیك، میان دولت و دیگر مذاهب، ویژگی « لائیسیته ی » ایتالیا را تشكیل می دهند. نقش اجتماعی مثبت مذهب و به طور مشخص كلیسای كاتولیك هیچ گاه در این كشور به زیر سوال نمی روند و همواره حداقلِ اقدامات و تدابیر در جهت جدایی دولت و دین اتخاذ می شوند. دلایل آن نیز جمع سه عامل است. نخست، ضعف دولت ایتالیا ست كه جسارت لازم از جمله در زمینه ی لغو توافق نامه ی خود با واتیكان را ندارد. سپس این نكته كه كلیسای كاتولیك و واتیكان هم چنان صاحب قدرت اند، زیرا اكثریت ایتالیایی ها، به رغم كاهش نفوذ مذهب، هنوز پای بندِ آداب و آموزش های مذهبی اند. و سرانجام، عامل سوم این است كه جنبش ضد كلریكالیسم، به رغم وجود یك جریان تاریخی و نیرومندِ مخالفِ واتیكان در ایتالیا، هیچگاه نتوانسته اقشار وسیع اجتماعی را بر حول ارزش های خود متحد و بسیج نماید. در سده ی بیستم، بخش مهمی از مردم ایتالیا به احزاب كمونیست، سوسیالیست و چپ لائیك می گرایند اما این سازمان ها در مجموع هیچ گاه مساله ی لائیسیته را در راس دل مشغولی و برنامه های خود قرار نداده اند.

 

ادامه>> پرتغال

بالای صفحه

 ( دریافت فایل پی.دی.اف )

 

آن چیست كه « لائیسیته » می نامند؟

لائیسیته و سكولاریسم: دو پدیدار و منطق متفاوت

كشور های كاتولیك - منطق لائیسیزاسیون

اسپانیا

ایتالیا 

پرتغال 

بلژیك 

 

كشور های پروتستان - منطق سكولاریزاسیون

 

انگلستان 

دانمارك

 

كشور های چند مذهبی

هلند 

آلمان 

 

كشور هایی كه با مساله ی ملی رو به رو بوده اند

ایرلند 

یونان 

 

جمع بندی و کتاب نامه

 

 

 

 

 

"لائیسیته" و "سکولاریسم"، نقدی بر نظریه پردازی های ایرانی

 

 

 

 

 

 

خانه | بالا

 

 

Free Web Hosting