پارادایم شکل 1 نشانگر دیاگرام مؤلفه های کلیدی پارادایم سکولاریزاسیون و ارتباطات آنهاست. از آنجا که این مؤلفه ها به خوبی شناخته شده اند و تألیفات فراوانی درباره شان موجود است، در طرح این پارادایم به شرح مختصری از آنها بسنده می کنم.
در مورد جایگاه علّی این ارتباطات باید بر دو نکته تأکید کنم. نخست اینکه، قائل به این نیستم که این علت ها به خودی خود برای ایجاد معلول هایشان شرط کافی[1] هستند. بسیاری از شرایط دیگر، که بررسی هر کدام به قدر کتاب می ارزد، نیز لازم اند. برای مثال، پیوند E1 و E2 (ارتباط اخلاق پروتستان و سرمایه داری صنعتی) نشانگر تغییری در نگرش به کار است. تغییری که انگیزاننده ی تحولات دیگری بود که همزمان در حال وقوع بودند. ماکس وبر با تشخیص نقش اخلاق پروتستان در ایجاد سرمایه داری مدرن نمی گوید که اخلاق پروتستان در هر اوضاع واحوالی به سرمایه داری می انجامد: شرایط مادی نیز باید جور باشد. هنگامی که اسباب مادی فراهم نبود، (مانند اسکاتلند، نک. مارشال 1980) پیوریتن ها فقط دریغاگوی مقاصد عقیم مانده شان ماندند. دوم اینکه، من قائل به این نیستم که هیچ یک از این علت ها همواره شرط لازم[2] اند. با ادامه ی مثال وبر، همین که سرمایه داری عقلانی، با مزایای آشکارش، استقرار یافت مردمانی با ویژگی های روانشناختی متفاوت از فرهنگ های گوناگون می توانند آن را برگزینند (چنان که در مورد ژاپن می بینیم) – یعنی، همین که ابداعات اجتماعی استقرار یافتند، می توانند فارغ از منشأ های خود گسترش یابند.
ادامه >> تک خداباوری
|