تفکیک های ساختاری (S2) مدرنیزاسیون مستلزم ایجاد تفکیک های ساختاری[1] و کارکردی بود. منظورم از تفکیک های ساختاری، تکثیر نقش های اجتماعی و ایجاد سازمان هایی تخصصی جهت انجام کارکردهایی بود که پیش تر توسط نقش یا سازمان واحدی انجام می پذیرفت (پارسونز 1964). روزگاری خانواده هم واحد تولید بود و هم سازمانی اجتماعی که جامعه را بازتولید می کرد. با مدرنیزاسیون، فعالیت اقتصادی از خانه منفک شد. و خانه هرچه بیشتر واجد ارزش های مستقل خود شد ( در دیاگرام، S2 از R2 تأثیر پذیرفت). از ما انتظار می رود که هنگام کار عقلانی، ابزاری و عملگرا باشیم. همچنین انتظار می رود که جهانشمول گرا باشیم، یعنی با همه ی مشتریان یکسان رفتار کنیم، و توجه مان صرفاً به موضوع کار باشد. قرار نیست که قیمت کالاهایمان را بر پایه ی نژاد یا دین خریدار تغییر دهیم. بر خلاف آن، در حیطه ی خصوصی می توانیم پرشور، بخشنده و عاطفی باشیم.
تخصصی شدن فزاینده ی امور، علاوه بر تأثیرات غیرمستقیمی که اختصاراً ذکر شد، یک اثر مستقیم هم داشت: تخصصی شدن به سکولاریزه شدن بسیاری از کارکردهای اجتماعی انجامید که در قرون وسطا قلمرو انحصاری کلیسای کاتولیک محسوب می شد یا عمدتاً در حیطه ی صلاحیت کشیشان بود. روزگاری آموزش، بهداشت، رفاه و کنترل اجتماعی همگی در قلمرو سازمان های دینی بودند؛ اما امروزه ما برای هر کدام سازمان تخصصی جداگانه ای داریم. این انتقال قدرت تدریجی بود و در جاهای مختلف با سرعت های متفاوتی انجام گرفت، اما پرورش متخصصان جدید در همه جا متخصصان دینی را از گردونه خارج کرد. در جاهایی هم که سازمان های دینی تسلط خود را بر مؤسسات سکولار امروزی حفظ کرده اند، آن خدمات توسط متخصصان غیرروحانی انجام می گیرد که تعلیم یافته و تأیید شده ی مؤسسات سکولار هستند، و اساساً در محیطی با ارزش های سکولار به کار می پردازند. برای مثال، کلیسای انگلستان خدماتی اجتماعی در امور اسکان ارائه می دهد اما مددکارانی که در این سازمان ها مشغول به کار اند توسط معیارهای سکولار آزموده شده اند، نه بر پایه ی معیارهای دینی و روحانی. این کارکنان به دولت پاسخگو هستند، نه به ملاک های روحانی کلیسا. ارزش های روحانی کلیسا می تواند انگیزه ی مداخله ی آن در امور اجتماعی باشد اما در عمل تمایز میان این انگیزه های روحانی و رویکرد سکولار چندان مشهود نیست.
ادامه >> تفکیک اجتماعی |