خانه | مقدمه | دیاگرام و شرح | گرایش های خلاف | پارادایم چه نمی گوید؟ | نتیجه گیری و پانویس ها | مراجع

علم (R3)  و تکنولوژی (R4)

به دلایلی که در فصل های آتی تشریح خواهم کرد، اثرات سکولارساز علم را تا بدین جا ذکر نکردم. برخی منتقدان پارادایم سکولاریزاسیون، برداشت نادرستی از نقش علم در سکولاریزاسیون دارند و آن را در صدر علل سکولاریزاسیون می نشانند.  این بدفهمی،  به کج نمایی هایی از قبیل تعبیر استارک منجر می شود که می گوید: " این ادعا که علم مهلک ترین نتایج را برای دین داشته در همه ی روایت های سکولاریزاسیون به طور ضمنی و در اغلب شان به طور صریح  یافت می شود." (استارک و فینک 2000: 61). به طور خلاصه، به نظر من مطابق فرضیه ی عام جامعه شناسی مدرن،  واقعیت برساخته ی اجتماع است (برگر و لوکمن 1973).  با این شعار، توجه خواننده را به نقش روابط  و علائق اجتماعی در متقاعدکننده ساختن ایده ها جلب می کنم.  تا بدین جا شیوه های گوناگونی را ذکر کرده ام که مردم پیش می گیرند تا باورهایشان را در برابر شواهدی که بیگانگان بی اعتقاد مایه ی هزیمت آن باورهامی دانند، آن باورها حفظ نمایند. وقتی می خواهیم تعلق خاطر مردم به باورهای کاذب را ریشه یابی کنیم،  اشتباه است اگر فرض بگیریم که ایده ها و مشاهدات به خودی خود متقاعدکننده اند یا اینکه 'حقیقت'[1] ی فارغ از نیاز به تفسیر در میان است.

 

کُنت، مارکس و برخی دیگر دیدگاه مانعة جمع[2] عصر روشنگری به معرفت را (که قائل به کنارزدن تدریجی خرافات توسط تفکر انتقادی و معرفت علمی بود) وارد جامعه شناسی نمودند. اما این دیدگاه دیگر بخشی از پارادایم مدرن سکولاریزاسیون نیست. ویلسون با بررسی نفوذ فزاینده ی علم و فنآوری ، وضع فعلی را به روشنی تمام چنین توصیف می کند: " همه ی اینها ... بدان معنا نیست که مواجهه ی علم و دین فی نفسه به حال دین زیانبار بوده است. درحقیقت علم و دین می توانند همچون رویکرد هایی آلترناتیو به جهان همزیستی داشته باشند"   (1963: 43). ارتباط میان علم و دین بسیار ظریف تر و پیچیده تر از آن است که روایت های مانعة جمع از رقابت این دو ارائه می دهند.

 

از دید جامعه شناسان مدرن، اثرات سکولارساز علم عمدتاً ناشی از تعارض ادعاهای معطوف به امور واقع نیستند. بلکه بیشتر حاصل پیامدهای تلویحی نگرش علمی به نظم جهان و چگونگی سیطره بر آن است.

 

رابرت مرتون (1970) یکی از قوی ترین ارتباطات میان علم و دین را با بررسی دانشمندان پیوریتن  پیش می نهد. مرتون احتجاج می کند که پژوهش های  بسیاری از دانشمندان پروتستان قرن هفدهم،  ملهم از میل به اثبات عظمت خلقت الاهی بود، که ریشه در رویکرد عقلانی ساز اخلاق پروتستان و علاقه اش به چیرگی بر جهان فاسد داشت [5] .اما سرانجام کار همان واروگویی[3] بود که بر سر عقلانی سازی اخلاق آمد. از آنجا که دانشمندان پیوریتن توانستند قواعد بنیادی حاکم بر سرشت جهان مادی را نشان دهند، برای نسل های آتی دانشمندان میسر ساختند که بدون آسمان و ریسمان بافتن و تأکید بر اینکه " این نشانه ی عظمت الاهی است" کار خود را پی گیرند. در هر مرحله ای از رشد معرفت، خدا برای پرکردن رخنه ها فراخوانده می شد. برای مثال، نیوتون معتقد بود که خدا هر از چندی در حرکت سیارات دست می برد تا بی قاعدگی های جزئی را تصحیح کند. بعدها مدل های بهبودیافته ی اخترشناسی ابداع شد که نیازی به تصحیحات الاهی نداشتند.  علم خودمدار شد و مدل هایی تبیینی از جهان ارائه داد که نیازمند امرالاهی نبود.

 

در اینجا می توانیم رابطه ای علّی میان خط RO (سازمان دینی) و رشد علم برقرار کنیم.  تکثّرپذیری پروتستانی  با تضعیف سیطره ی کلیسا بر همه ی حیطه های اندیشه ورزی، بر استقلال علم افزود.

 

اما برای سکولاریزاسیون،  نقش توسعه ی فنآوری های کارآمد بود مهم تر از نقش علم بود. فراموش نکنیم که در قرون وسطا ( و تا امروز در جوامع پیشاـ فنآوری)  دین اغلب نقشی عملی داشت. آب مقدس بیماری ها را شفا می داد و عبادت به صحت جسم کمک می کرد. ویلسون به مانند بقیه احتجاج کرده  که فنآوری با کاهش زمینه ی توسل مردم به دین نقش نیرومندی در سکولاریزاسیون داشته است. در اینجا باز هم می بینیم که به جای رویارویی مستقیم میان علم و دین،  با تغییری مواجهیم که می توان به  'کناره گیری' از دین تعبیر کرد. مثلاً در پی اختراع یک داروی جدید ضد کرم گوسفندی، روستاییان بوچان [در شمال شرق اسکاتلند.م] دعا برای حفظ گوسفندانشان از کرم ها را به این خاطر تعطیل نکرده اند که دیگر خدا را به قدر کافی در این زمینه مطلّع نمی دانند.  انباشت تدریجی معرفت علمی به مردم قدرت فهم و تسلّط بر حیطه هایی را داد که روزگاری رازآلود بودند؛ پس نیاز و مجال توسل به دین به تدریج فروکش کرد. علم و فنآوری بیخدا خلق نمی کنند؛ صرفاً از بسامد و جدیّت دینداری مردم  می کاهند.

 

به بیان عام تر، با رشد علم و فنآوری،  به قول دیوید مارتین " بر معنای عام قدرت بشر افزوده شده، حیطه ی بخت و اقبال تنگ گشته، و معنای قیود قاهره ی  الاهی که نسل های پیشین را درمانده کرده بود نقصان یافته است."

 

ادامه >>   فنآوری و آگاهی فنآورانه


[1] . truth

[2] . zero-sum

[3] . irony

 دریافت کل متن در یک فایل پی. دی. اف

خانه | بالا | تک خداباوری | اخلاق پروتستان | تفکیک ساختاری | تفکیک اجتماعی | فردگرایی | اجتماعی شدن | تفرّق | تکثرّ | حیطه بندی | لیبرال دموکراسی | تساهل | رشد اقتصادی | علم | آگاهی فنآورانه | نسبی انگاری | خلاصه 1

Free Web Hosting