خانه | مقدمه | دیاگرام و شرح | گرایش های خلاف | پارادایم چه نمی گوید؟ | نتیجه گیری و پانویس ها | مراجع

تک خداباوری[1] (R1)

تشریح پارادایم را از ستون عقلانی شدن آغاز می کنم، نه به این سبب که عقلانی شدن مهم ترین عامل است، بلکه از آن جهت که نقطه ی شروع اولیه ازآن است. عقلانی شدن عمدتاً شامل تغییراتی در شیوه ی اندیشیده ورزی و لذا  شیوه ی کنش گری مردم است.  برگر به پیروی از وبر احتجاج می کند که چه بسا عقلانی شدن غرب دارای ریشه های یهودی و مسیحی باشد. دین تورات از جهات مهمی با ادیان فرهنگ های  پیرامونی اش متفاوت بود. ادیان مصر و بین النهرین عمیقاً کیهان شناختی[2] بودند. جهان در نظمی کیهانی تنیده بود که کل عالم را در بر می گرفت، و هیچ تمایز قاطعی میان انسان و غیرانسان، تجربی و فراتجربی  نمی نهاد. خدایان یونانی و رومی حتی با انسان ها ازدواج هم می کردند. دین یهود این پیوستگی میان انسان و خدایان را گسست. به بیان برگر: "عهد عتیق خدایی را پیش می نهد که خارج از کیهانی که آفریده ی اوست ایستاده، اما خدای محیط بر کیهان است نه محاط در آن" (1969:115).  او جهان را خلق کرده و ختم می کند، اما، میان آغاز و پایان، می توان جهان را واجد ساختار و منطق خاص خود انگاشت. خدای اسرائیل باستان خدایی سخت ترافرازنده[3] [استعلایی] بود. این خدا مطالبات اخلاقی ثابتی برای مؤمنانش وضع کرده بود و بسی بعید و فراسوی سحرورزی و دستکاری قرار داشت. می شد احکام اش را آموخت و از آنها تبعیت کرد، اما نمی شد به او رشوه داد، وادارش کرد، یا گولش زد تا خواست ما را اجابت کند. جهان میان بشر و خدا سراسر اسطوره زدایی شد.

 

اما در اسطوره های یونان و روم باستان،  تباری از خدایان یا ارواح بودند که اغلب بوالهوسانه و ناموافق هم عمل می نمودند و این نگرش رابطه ی میان طبیعت و فراطبیعت را پیشبینی ناپذیر می ساخت. نخست یهودیت و سپس مسیحیت نیروهایی عقلانی ساز بودند.  تک خداباوری این ادیان،  ماوراءطبیعه را ساده  و پرستش خدا را نظام مند ساخت. کسب رضای خدا کمتر معروض گمانه زنی هوس های کتره ای خدایگان مستبد شد و بیشتر حاصل پیروی از نظام درست اخلاقی گشت.

 

با بسط کلیسای مسیحی، و انباشته شدن جهان از فرشتگان و قدیسان الاهه وار، جهان مجدداً اسطوره ای شد. مریم باکره همراه با عیسی به مقام شفیع و بخشاینده ترفیع یافتند.  این ایده که می توان توسط مناسک، اعتراف و توبه  خدا را تحت تأثیر قرار داد زیرآب  تنظیم رفتار بر پایه ی یک نظام اخلاقی استاندارد را زد. زندگی فرد هر قدرهم که گناهکارانه بود، می توانست با تقدیم وجوهی به کلیسا برای خود آمرزش دست و پا کند. اما با اصلاحات پروتستانی در قرن های شانزدهم و هفتدهم این رویه ی اسطوره ای شدن جهان  واژگونه شد. با حذف مناسک و نذورات برای جلب نظر خدا، و از سرگیری عقلانیت اخلاقی،  جهان باز اسطوره زدایی شد.

 

صوری نمودن کسب رضای خدا، جدایش اخلاق و اخلاقیات از باورهای فراطبیعی را ممکن ساخت. تبعیت از نظام اخلاقی و حتی جستجوی توجیهات دیگری برای این نظام ممکن شد. برای مثال می توان برای فرمان "با دیگران همان کن که بر خود می پسندی" توجیهی سراسر فایده انگارانه ارائه کرد، اما برای "خدا را راضی کن و گرنه زجر بکش" نمی توان چنان توجیهی یافت. از این جهت، تمایل عقلانی ساز مسیحیت جا را برای آلترناتیوهای سکولار باز کرد.

 

پس می توانیم این نکات را در پیوند R1 به R2 ( تک خداباوری برانگیزاننده ی عقلانی شدن است) خلاصه کنیم. اگر توجه داشته باشیم که در این توصیف، 'عقلانی' حاکی از هیچ مزیت خاصی نیست، ملاحظه می کنیم که  نمی توان این عبارت را چنان که معمول است پیراهن عثمان کرد. همچنین باید توجه داشته باشیم که منظور اصلی  وبر و برگر از عقلانی شدن، یک روال اندیشه ی واحد به معنای فلسفی کلمه نیست بلکه متغیر مورد نظر، میزان عقلانیت وسیله-هدف های تنیده در سازمان اجتماعی است  (که بارزترین شکل آن دیوانسالاری قانون-محور مدرن است). به بیان ویلسون: " شاید امروزه  مردم عاقل تر و اندیشه ورزی شان واقع گرایانه تر شده باشد، اما، چنان که وبلِن[4] خاطرنشان کرده، چه بسا موضوع مهم تر، درگیری مداوم آنها در سازمان های اجتماعی باشد که رفتار عقلانی را به آنها تحمیل می کند" (1966:7) .

 

ادامه >> اخلاق پروتستان


 

[1] . monotheism

[2] . cosomologic

[3] . transcendental

[4] . Veblen    اقتصاد دان آمریکایی سده ی نوزدهم

 دریافت کل متن در یک فایل پی. دی. اف

خانه | بالا | تک خداباوری | اخلاق پروتستان | تفکیک ساختاری | تفکیک اجتماعی | فردگرایی | اجتماعی شدن | تفرّق | تکثرّ | حیطه بندی | لیبرال دموکراسی | تساهل | رشد اقتصادی | علم | آگاهی فنآورانه | نسبی انگاری | خلاصه 1

Free Web Hosting