کتاب پندار خدا > فصل دهم > یک خلاء چشمگیر؟ > شهود | |
شهود
به خاطر اینکه این بحث بیشتر بر پایه ی سلیقه ای یا داوری شخصی است، شیوه ی استدلالی که در اینجا پی می گیرم بیشتر جنبه ی بلاغی دارد تا منطقی. من پیش تر هم این شیوه را به کار گرفته ام و بسیاری دیگر هم چنین کرده اند. اگر بخواهم برخی از تازه ترین شان را نام ببرم می توانم به کارل ساگان در کتاب نقطه ی آبی کم رنگ، ادوارد ویلسون در کتاب زیست دوستی[1]، مایکل شرمر در کتاب روح علم و پاول کورتز در کتاب تأییدات اشاره کنم. من در کتاب گسیختن رنگین کمان کوشیده ام این مطلب را برسانم که ما چقدر خوش شانس هستیم که زنده ایم، در حالی که اکثریت غالب کسانی که می توانستند زنده باشند، اقبال زندگی نسیب شان نشده و در بخت آزمایی دی ان آ مغبون شده اند و پا به عرصی هستی ننهاده اند. اما برای آنهایی که بخت هست بودن را یافته اند، کوتاهی زندگی را به پرتو لیزی تشبیه کردم که لحظه ای تاریکی را می شکافد و با خط کش عظیم زمان پیش می رود. هر چیزی پیش یا پس از این پرتو در ظلمات مرگبار گذشته ی سپری شده و آینده ی نامعلوم فرو رفته است. ما بسی بختیاریم که خود را درون این پرتو می یابیم. هر قدر هم که عمرمان در خورشید کوتاه باشد، اگر یک ثانیه ی آن را هدر دهیم یا صرف گلایه از این کنیم زندگی عبث و بی حاصل است. یا اگر (مانند کودکان) بگوییم که زندگی خسته کننده است، آیا این را نباید دشنام درشتی به تریلیون ها نفری دانست که هرگز بخت زیستن را نیافتند؟ همان طور که بسیاری بیخدایان دیگر بسی شیواتر از من گفته اند، معرفت ما به اینکه فقط یک بار زندگی می کنیم باید زندگی را برایمان بسیار ارزشمندتر سازد. پس این دیدگاه بیخدایانه به زندگی، آری گویانه سرشارکننده است، و در عین حال گرفتار خودفریبی، توهمات یا شیون و گلایه هم نیست که انگار از چیزی از زندگی طلبکار است. امیلی دیکینسون می گوید:
این که دیگر هرگز فرا نخواهد رسید همین زندگی را چنین شیرین می کند
اگر مرگ خدا خلائی باقی بگذارد، مردم این خلاء را به شیوه های گوناگون پر خواهند کرد. شیوه ی من این است که پرداختن به علم، و تلاش صادقانه و نظام مند برای کشف حقایق جهان است. من تلاش آدمی برای فهم جهان را نوعی کوشش جهت مدل سازی می دانم. هر یک از ما در ذهن خود مدلی از جهان می سازیم و جایگاه خود را درون این مدل می یابیم. مدل کمینه از جهان، مدل نیاکان ماست که برای برآوردن نیازمندی های بقای خود ساخته بودند. این نرم افزار شبیه ساز را انتخاب طبیعی ساخته و اشکال زدایی کرده است. این مدل به نحو احسن با نیازهای نیاکان ما در دشت های آفریقا همخوانی داشت: یک مدل سه بعدی از جهانی با اشیای مادی دارای اندازه ی متوسط، که با سرعت های متوسطی نسبت به همدیگر حرکت می کنند. اما مغزهای ما اقبال یافتند که پیچیده تر شوند و توان این را یافته اند که مدل هایی بسازند که بسیار پیچیده تر از مدلهای معیشت محور مورد نیاز برای بقای نیاکان ما بود. هنر و علم از این اقبال تراویده اند. بگذارید تصویر آخر این کتاب را ترسیم کنم تا توان علم را برای باز کردن ذهن و خشنود کردن جان نشان دهم.
ادامه >> مادر همه ی برقع ها
|
فهرست
- سکولاریسم، بنیان گذاران آمریکا و دین - مکتب تکامل گرایی نویل چمبرلین
- برهان دانشمندان برجسته ی دیندار
- انتخاب طبیعی به سان یک آگاهی-فزا - روایت کیهانشناختی اصل آنتروپیک
- دین به سان محصول فرعی چیزی دیگر - نرم و آهسته بیا، مبادا مِم هایم را لگد کنی
- آیا وجدان ما منشاء داروینی دارد؟ - یک بررسی مورد ی درباره ی ریشه های اخلاقیات - اگر خدایی نیست، چرا خوب باشیم؟
- درباره ی هیتلر و استالین چه می گویید؟ آیا آنها بیخدا نبودند؟
- چگونه دین "میانه رو" کوته فکری به بار می آورد؟
- آموزش دینی به عنوان میراث ادبی
فصل 10 (یک خلاء چشمگیر؟) - سرسخن - تسلی - شهود
|
برگ های مربوط | |
مقالاتی از ریچارد داوکینز
|