کتاب پندار خدا > فصل سوم > برهان های وجود خدا> "اثبات" های توماس آکوئیناس | |
فصل 3 برهان های وجود خدا
استادی الاهیات نباید جایگاهی در نهادهای ما داشته باشد. تامس جفرسون
برهان های وجود خدا قرن هاست که توسط متألهان صورت بندی شده اند، و دیگران، از جمله حامیان به اصطلاح "فهم متعارفی"[1]، بر آن صحه گذارده اند.
"اثبات" های توماس آکوئیناس پنج "اثبات"ی که توماس آکوئیناس در قرن سیزدهم برای وجود خدا بیان کرده، مؤید هیچ چیز نیستند و، گرچه باید در بیان این مطلب درنگ کنم، پوچی آنها به راحتی عیان شده است. سه برهان اول آکوئیناس تنها شیوه های مختلف بیان مطلبی واحد هستند، و می توان آنها را با هم ملاحظه کرد. همگی این برهان ها بر پایه ی دور باطل هستند – یعنی پاسخ یک پرسش، به پرسش دیگری منجر می شود و این روند تا بینهایت ادامه می ییابد.
هرسه ی این برهان ها بر پایه ی این ایده ی دورباطل هستند. دوری که خدا برای خاتمه دادن به بطلان آن احضار می شود. همگی بر این فرض کاملاً ناموجه استوارند که خود خدا مصون از دور است. حتی اگر این تجمل مشکوک را بپذیریم و وجود خاتمه دهنده ای را برای دور باطل فرض بگیریم و آن را خدا نام نهیم، چون به هر حال به نامی نیاز داریم، مطلقاً هیچ دلیلی نداریم که آن موجود واجد صفاتی باشد که معمولاً به خدا نسبت می دهند، صفاتی مانند: قادرمطلق بودن (همه توانی)[5] ، عالم مطلق بودن (همه دانی)[6]، الاهیت، خالقیت، بگذریم از خصال انسان واری مثل اجابت دعاها، بخشایش گناهان، و علم به ما فی الصدور. در ضمن، این نکته هم از نظرمنطق دانان پوشیده نمانده که همه دانی و همه توانی منطقاً ناهمساز[7] هستند. اگر خدا همه دان باشد، باید از پیش بداند که چگونه به مدد همه توانی اش در سیر تاریخ دخالت خواهد کرد. اما این بدان معناست که نمی تواند نظرش را درباره ی مداخلات خود تغییر دهد، پس همه توان نیست. کَرِن اُوِنز این نکته ی ظریف ناسازه وار را با نثری گیرا چنین بیان کرده است:
خدای همه توانی که، از همه چیز آینده خبر دارد، همه توانی اش کجاست تا رأی آینده ی خود را دیگرگون سازد؟
به بحث دور باطل و عبث بودن فرض خدایی برای شکستن این دور بازگردیم. به صرفه تر آن است که فرض کنیم که مثلاً یک "تکینگی بیگ بنگ"[8]، یا مفهوم فیزیکی دیگری که هنوز برایمان ناشناخته است، شکننده ی این دور باطل باشد. خدا خواندن این دورشکن، در بهترین حالت بی فایده است و در بدترین حالت به طرز مهلکی گمراه کننده. دستور آشپزی ادوارد لیر برای پختن کتلک کرامبوبلیوس ما را فرا می خواند تا " چند تکه گوشت گاو دست و پا کنیم، و آنها را به ریزترین قطعات ممکن تقسیم کنیم، و سپس آنها را باز هم ریزتر کنیم، به قدر هشت یا حتی الأمکان نه بار." برخی دورها به طور طبیعی ختم می شوند. دانشمندان قدیم از خود می پرسیدند که اگر ماده ای، گیریم طلا را، به خردترین اجزای ممکن آن بشکافیم چه بر سر آن می آید. چرا نتوانیم باز هر یک از آن خرده ها را به دو نیم کنیم، و خرده ی باز هم خردتری از طلا بسازیم؟ در این صورت، مسلماً دور با رسیدن به اتم پایان می یابد. کوچک ترین ذره ی طلا هسته ی اتمی است که دقیقاً از هفتاد و نه پروتون و قدری بیشتر نوترون تشکیل شده است، که هفتاد و نه الکترون گرد آن می گردند. اگر طلا را باز هم بیش از یک اتم واحد "بشکافید"، حاصل هرچه باشد، دیگر طلا نیست. این جور دورهای از نوع کتلت کرامبوبلیوس طبیعتاً به اتم ختم می شوند. اما اصلاً معلوم نیست که ختم طبیعی دورِ آکوئیناسی، خدا باشد. البته، چنان که سپس تر خواهیم دید، این بیان ملایمی است. فعلاً بگذارید فهرست اثبات های آکوئیناس را پی گیریم.
آیا این یک برهان است؟ به همین سیاق می توانید بگویید که بوگندویی مردم با هم فرق می کند، اما فقط هنگامی می توانیم بوگندویی مردم را با هم مقایسه کنیم که یک معیار حداکثر، یا کمال بوگندویی، موجود باشد. پس باید یک بوگندوی سرآمدِ بی همتا باشد، که خدایش می خوانیم. می توانید هر صفت دیگری را هم که دوست دارید جایگزین کنید، و به نتیجه ای همین قدر احمقانه برسید.
امروزه برهان صنع تنها برهانی است که هنوز رواج و مقبولیت دارد، و به نظر بسیاری این برهان حریف را ضربه فنی می کند. داروین جوان هم تحت تأثیر این برهان قرار گرفته بود. او این برهان را دوره ی لیسانس اش در کمبریج در کتاب الاهیات طبیعی ویلیام پالی خواند. از بخت بد پالی، عاقبت داروین سالمند این برهان را ضربه فنی کرد. شاید هیچ گاه یک باور مقبول عام این چنین با استدلالی هوشمندانه مضمحل نشده باشد که چارلز داروین برهان صنع را نابود کرد. این نابودی کاملاً غیرمنتظره بود. به لطف داروین، دیگر درست نیست که بگوییم هرچه که نزد ما طرح وار می نماید، طراحی دارد. تکامل توسط انتخاب طبیعی، تمثال عالی طراحی است، که به بلندای شگرف پیچیدگی و برازندگی راه می برد. و از جمله ی این نمودهای طرح وارگی، شبکه های عصبی هستند – که حتی در فروتنانه ترین صورت هایشان – نشانگر رفتار هدف جویانه اند. حتی شبکه ی عصبی یک پشه ی ناقابل هم بیش از آنکه شبیه یک تیر گسیل شده به سوی هدف باشد، به موشک های گرماجوی پیشرفته می ماند. در فصل 4 به بحث برهان صنع باز خواهم گشت. ادامه >> برهان هستی شناختی [1] . common sense [2] . The Unmoved Mover [3] . The Uncaused Cause [4] . The Cosmological Argument [5] . ominipoence [6] . omniscience [7] . incompatible [8] . big bang singularity [9] . The Argument from Degree
|
فهرست
- سکولاریسم، بنیان گذاران آمریکا و دین - مکتب تکامل گرایی نویل چمبرلین
- "اثبات" های توماس آکوئیناس - برهان دانشمندان برجسته ی دیندار
- انتخاب طبیعی به سان یک آگاهی-فزا - روایت کیهانشناختی اصل آنتروپیک
- دین به سان محصول فرعی چیزی دیگر - نرم و آهسته بیا، مبادا مِم هایم را لگد کنی
- آیا وجدان ما منشاء داروینی دارد؟ - یک بررسی مورد ی درباره ی ریشه های اخلاقیات - اگر خدایی نیست، چرا خوب باشیم؟
- درباره ی هیتلر و استالین چه می گویید؟ آیا آنها بیخدا نبودند؟
- چگونه دین "میانه رو" کوته فکری به بار می آورد؟
- آموزش دینی به عنوان میراث ادبی
- سرسخن |
برگ های مربوط | |
مقالاتی از ریچارد داوکینز
|